قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

سرنوشت تلخ فرقه ای که از صد دام به مک دام رسید


هنوز خاطرات تلخ پیوستن مسعود رجوی به صدام و دستبوسی از این جنایتکار از یادمان نرفته است خاطرات تلخی که نزدیک به سی سال طول کشید هنوز یادمان نرفته که در همان ابتدا از رجوی پرسیده بودیم چرا عراق ؟ و او گفته بود امده تا از اینجا ازادی را به ایران بازگرداند او گفته بود امده برای میهنمان ایران ازادی و رهائی به ارمغان بیاورد اما نگفته بود که میخواهد سرنوشت سازمان مجاهدین را با صدام حسین گره بزند .

مسعود رجوی پس از اشتباه هولناک مربوط به انتخاب سی خرداد برای مبارزه مسلحانه سازمان مجاهدین را به لبه پرتگاه رساند او با به کشتن دادن بسیاری از جوانان این میهن از هر طرف باعث ویرانی چند نسل گردید و خود گریخت از ان پس اشتباهات هولناک ادامه داشت از انقلاب ایدئولوژیک تا لشگر کشی به کشور عراق دشمن اب و خاک کشورمان ایران. ازاین پس سقوط مسعود رجوی شتاب گرفت او سازمان مجاهدین را تبدیل به یک فرقه کرد تار و پودش را از هم درید و از این سازمان یک فرقه ساخت فرقه ای که ساختار ان بنا شده بود بر دیکتاتوری عقیدتی شخص خودش و از طرف دیگر نیروئی در دست بیگانگان . در ان روزگار که صدام حسین برای خودش برو و بیائی داشت و یال و کوپالی رجوی به دامنش خزید تا از مهر این دیکتاتور سودی ببرد او نیروهای سازمان مجاهدین خلق را به سرباز صدام حسین تبدیل کرد در حقیقت نیروهای سازمان مجاهدین خلق را به صدام حسین فروخت و در قبال ان ۱۸ درصد از پول نفت عراق را نصیب خود کرد به اضافه پولهای هنگفتی که بصورت نقد به حسابهای بانکی سازمان مجاهدین واریز شدند همه اینها در حالی بود که بسیاری از نیروهای سازمان مجاهدین را که با رویائی ازادی و دمکراسی برای میهنشان ایران امده بودند را  به کشتن داد و از کشته ها پشته ساخت .مسعود رجوی پس از انکه پایگاه اجتماعی خود را در ایران از دست داد به مسیر بی بازگشت وابستگی روی اورد مسیری که دیگر هیچ بازگشتی بر ان متصور نیست و نخواهد بود او میگفت کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من اما در پشت پرده ۱۸ درصد از پول نفت عراق به اضافه پولهای نقد صدام حسین بود که پشتش را میخاراند و این به مزاقش خیلی خوش می امد او با جان قربانیان نگونبخت این فرقه معامله میکرد و این برایش بد نبود اما نمی دانست که در ورای این شارلاطان بازیهای او قوانین تکامل او را در میان چرخ دنده هایش له خواهد کرد سرنوشتی تلخ که امروز انرا به روشنی افتاب میبینیم مسعود رجوی شیر بی یال و دم و اشکمی که غیب شده است معلوم نیست از ترس پاسخ ندادن به  اینهمه خیانت به کجا گریخته ودر دامن کدام شیخ لولوئی جان پناه گرفته اری این است چرخ دنده های تکامل انچنان له میکند که حتی نمی توانند تصوریش را هم برای نمایش هم که شده پخش کنند .

مسعود رجوی پس از تبدیل این سازمان به یک فرقه ساختار انرا دگرگون کرده است از جمله مهمترین ان وابستگی این فرقه تا بن استخوان به بیگانگان است بله تا بن استخوان این فرقه بود و نبودش را امروز مدیون شیوخ مرتجع منطقه اسرائیلی ها و جنگ طلبان امریکائی میداند ادامه مسیری که با صد دام حسین رفتند امروز با مک و جان بولتن وشیخ لولو میروند وچه سرنوشت تلخی نصیب این فرقه شد .

باید به سران این فرقه یاد اوری کرد بازی که انها امروز با شیخ لولو و مک میکنند دیروز رجوی با صدام کرده بود وبه خاطر همین هم الان مسعود رجوی در تونل های زیرزمینی و گودال های زیر زمینی مخفی شده است بی تردید میتوان با این درس تاریخی فردای این فرقه را خواند و به تصویر کشید .

با امید به اینکه قربانیان نگونبخت  این فرقه در البانی بتوانند دیروز امروز و فردا را به تصویر بکشند و از ان درس بگیرند فقط کافیست سرنوشت مسعود رجوی را ببینید کسی که مدعی امامت بود و میخواست مظهر پاکی و صداقت و فدا باشد امروز جانش را برداشته و گریخته حتی دیگر عکس هم ندارد چه برسد به رسم ایا نباید کمی تعقل کرد ؟چرا باید به  اینها فکر کرد و خود را پیدا کرد با امید به ان روز.


نامه ای به برادرم حمید رضا نوری در آلبانی




سلام !

 

چند وقت پیش پدرم برای شما نامه ای نوشت که شاید بعد از چندین سال جوابی به این پیر مرد بدهی و آن را از نگرانی در بیاوری ولی متاسفانه هیچ جوابی به آن ندادی من برادرت مصطفی هستم طاقت نیاوردم و تصمیم گرفتم چند خط نامه برای شما بنویسم و ارسال کنم چندین سال است که از شما خبری نداریم پدر و مادرمان پیر شده اند و آرزوی دیدن شما را دارند همیشه از من می پرسند پس این حمید رضا کی می آید متاسفانه جوابی ندارم به آنها بدهم فقط آنها را دلداری می دهم به آنها می گویم کمی صبر داشته باشید می آید . چرا به فکر خودت نیستی چندین سال در دامی افتاده ای که نمی توانی به راحتی خودت را خلاص کنی چندین سال کجا را گرفتی به چه هدفی رسیدی غیر از این است که یک سری از تو و امثال تو سوء استفاده کردن و در جیب خودشان ریختند . این همه تو را در اسارت خودشان گرفتند می خواهی باز هم از آنها طرفداری کنی من قصد توهین به شما را ندارم چندین سال با آنها هستی چه منافعی برای شما داشته است غیر از دوری از خانواده و نگرانی کل خانواده در رابطه با شما هنوز هم ما به دنبال این هستیم که بتوانیم با شما تماسی بر قرار کنیم و باور کن اگر به آغوش ما برگردی نمی گذاریم کم بودی را احساس کنی با آمدن تو دل پدر و مادرمان شکفته می شود پدر و مادرم همیشه برای شما دعا می کنند و امیدوارند که روزی شما باز خواهید گشت و زندگی جدیدی را شروع خواهی کرد . من همیشه خبرها را دنبال می کنم در آلبانی خیلی ها جدا شده اند و به نظر من تصمیم درستی گرفته اند و یک زندگی جدید برای خود انتخاب کرده اند شما هم می توانید تصمیم درستی در رابطه با خودت بگیری و خودت را نجات دهی خودت را نجات بده و واقعیت ها را به چشم خودت ببین برای هیچ هدفی بهترین دوران زندگی خودت را از بین بردی با این وجود باز هم می گویم خودت را نجات دهی برای شما کم نمی گذاریم و می توانی گذشته خودت را جبران کنی امید وارم تصمیم درستی را برای خودت بگیری و به زودی به آغوش خانواده برگردی .

 

برادرت مصطفی نوری

 

 











چه کسی فکرش را می کرد روزی رجوی و سرانش به ذلت و خاری بیفتند .

هیچ وقت به ذهنمان نمی زد که روزی رجوی و سرانش به ذلت و خاری بیفتند و استراتژی آنها به بن بست بخورد . فشارهای روحی و فیزیکی در اسارتگاه اشرف و پشتیبانی دیکتاتور سابق عراق ( صدام ) از از شخص رجوی تمام راه ها ی نجات از فرقه را در ذهن ما بسته بود و امکانی نداشت خودمان را از فرقه نجات دهیم عربده هایی که رجوی در نشست های عمومی بالای سن بر سر ما می کشید و بد و بیر هایی که شورای سرکوب زنان در نشست ها به خورد ما می دادند حق اعتراض نداشتیم فقط ذهنمان به سمت رجوی بایستی سمت و سو می گرفت . غیر از این بود با شدیدترین برخوردها از جانب سران فرقه قرار می گرفتیم . رجوی به ذهنش نمی زد که روزی اربابش صدام سرنگون شود و مهمتر از همه به ذهنش نمی زد روزی خانواده ها در مقابل اسارتگاه اشرف تجمع کنند و فرزندانشان را بخواهند . با تجمع خانواده ها مقابل اسارتگاه اشرف تشکیلات رجوی متزلزل شد و ریزش نیرو شکل بیشتری به خودش گرفت کنترل از دست سران فرقه خارج شده بود با سرنگونی ارباب رجوی شاخ رجوی شکست و مثل بادکنک ترکید و همه چیز خودش را در عراق از دست داد . یادم می آید قبل از اینکه از اسارتگاه رجوی اقدام به فرار کنم در نشست ها می گفتند حاضریم روزی چند کشته بدهیم ولی خانواده ها کنار پادگان اشرف تجمع نکنند . رجوی در پیامی گفته بود حاضریم همه چیزمان را از دست بدهیم ولی عراق را از دست ندهیم .واقعا رجوی و سرانش به چه روزی افتادند عراق را از دست دادند و به بورژوازی پناه آوردند . و ریزش  نیرو در آلبانی ضریب خورد و ریزش ادامه دارد تلاش بی وقفه خانواده ها رجوی و سرانش را به خاری انداختند ترسی بر ارکان آنها انداختند که هیچ وقت رجوی و سرانش فراموش نخواهند کرد . باز هم ضربات خانواده ها به رجوی و سرانش ادامه دارد و تا نابودی کلیت فرقه رجوی از پا نمی نشینند .

فواد بصری