قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

با چنگ و ناخن و دندان مریم را به تهران می بریم !

شعار پوشالی همیشگی رجوی در نشست ها برای دل خوش کردن خودش و رئیس جمهور قلابیش! رجوی دوران صدام برای خودش خدایی می کرد واقعا هم همین طور بود فکر می کرد قدرت مند ترین فرد در جهان است. رویا بافی آن حد و مرز نداشت بر این باور بود کرسی ایران را بدست می گیرد و رئیس جمهور قلابی خودش را بر کرسی می نشاند رجوی در یک مانوری در نفربری مستقر شده بود بعد از اتمام مانور از پشت بیسیم پیام داد مریم را با چنگ و ناخن و دندان به تهران می بریم شرکت کنندگان در مانور ابراز احساسات می کردند فکر می کردند تا چند روز آینده مریم قجر را به تهران می برند رجوی علاوه بر رویا بافی خالی بند هم بود در نشست ها یار خالی بندی رجوی عباس داوری بود در نشست های عمومی شروع می کردند به خالی بستن و ما از دنیا بی خبرها مجبور بودیم خالی بستن آنها را تحمل کنیم و سوری ابراز احساسات کنیم . با یک سری آهن آلات اهدایی از طرف اربابش و جمع کردن سیاهی لشکر دور خود می خواست یک کشور را در دست بگیرد . در نهایت بعد از چندین سال در عراق تمام آهن آلات ها را دو دستی تحویل آمریکایی ها داد و انقلاب مریم قجر را جایگزین آهن آلات ( سلاحهای سبک و سنگین ) کرد . رجوی از موضع بالا پیام می داد با انقلاب مریم سرنگونی را پیش می برم . این هم یکی از خالی بندی های بزرگ رجوی بود همه را به خنده می انداخت . رجوی فکر می کرد می تواند با عربده کشی و شیوه دیکتاتوری کارش را پیش ببرد و هیچ وقت به ذهنش نمی زد که اربابش سرنگون شود با سرنگونی اربابش باد رجوی خوابید و در عراق به سمت فروپاشی پیش می رفت در مقابل دولت عراق فرقه رجوی را تحمل نمی کرد در نهایت به کشور آلبانی منتقل شدند . و در حال حاضر در آلبانی کار اول سران فرقه کنترل اسیران و جلو گیری از فرو پاشیست . همانطور تحلیل های رجوی آب دوغ خیاری بود شعارهای او هم پوشال بود رجوی بردن مریم قجر را با چنگ و ناخن و دندان به تهران را بایستی به گور ببرد . شعاری که هیچ زمانی محقق نمی شود و نخواهد شد .
فواد بصری

گفتگو با دوست گرامی آقای فواد بصری جدا شده از فرقه رجوی

– با سلام خدمت دوست گرامی آقای فواد بصری . درابتدا لطفا بطور اجمالی خودتان را معرفی نمایید؟
من هم خدمت شما سلام عرض می کنم و خسته نباشید به شما می گویم . من فواد بصری هستم یکی از قربانیان فرقه رجوی . فرقه ای که سر سوزنی از انسانیت به مشامش نخورده . فرقه ای که مدعی مدافع حقوق بشر است در واقع ضد بشر است .
– در این گفتگو می خواهم در رابطه با انتخابات و شوی تبلیغاتی که چندی پیش در فرقه اتفاق افتاد صحبت کنیم . لطفا بفرمایید آیا وقتی که شما نیز در تشکیلات فرقه بودید شاهد چنین برنامه ای بودید؟

بله . بودم . من تلویزیون فرقه را مشاهده می کنم انتخابات چندی پیش را مشاهده کردم دستگاه عقب مانده فرقه رجوی تغییر ناپذیر است همان دستگاه در عراق را الان در آلبانی پیاده کرده. فرقه رجوی کلاه بردار و فریب کار است از قبل مسئول اول را خودشان انتخاب می کنند و تمام بحث ها را بین خودشان حل و فصل می کنند بعد از آن یک نشست عمومی برگزار می کنند. مسئول اول انتخاب شده در نشست شرکت نمی کند دو سری از کادر های خودشان را توجیه می کنند ( توضیح خواهم داد ) ما به آنها می گفتیم کاسه داغ تر از آش در نشست می پریدند پشت میکروفن و شروع می کردند تعریف کردن از کسی که انتخاب شده است! مریم قجر و آن شوهر گور به گور شده اش به اراجیف آنها گوش می دادند بعد از تعریف و تمجید دلقک انتخاب شده را وارد نشست می کردند آن را از قبل توجیه کرده بودند وقتی در نشست پشت میکروفن قرار می گرفت اول آب قوره می گرفت گویا که پدر و مادرش را در یک تصادف مرگبار از دست داده بود و یتیم شده بود. از طرفی ناز می کرد و اشوه می آمد و در ادامه می گفت مسئولیت سنگینیه من توانش را ندارم و خواهش می کنم این مسئولیت را به من ندهید و از این حرفهای پوچ و بی محتوا به درونش مراجعه کنید کرسی خواهی تمام وجودش را گرفته و هر چه زودتر می خواهد کرسی را به دست بگیرد همینطور که در فوق گفتم سری دوم کادرهای توجیه شده وارد صحنه می شوند و شروع می کنند تعریف از دلقک انتخاب شده و در مقابل دلقک انتخاب شده فقط آب قوره می گیرد . آخه ابله تو که توسط مریم قجر و آن گور به گور شده انتخاب شدی آب قوره گرفتنت برای چیست . زنهای سطوح بالا فرقه رجوی در مدرسه مریم قجر آموزش گرفته اند در نشست ها به نحو احسنت فیلم بازی می کنند . از همه که بگذریم نوبت به زنهای سطوح بالای فرقه می رسد از آنجایی که کرسی نصیب آنها نشده و از درون در حال سوختن هستند در نشست شروع می کنند به چرت و پرت گفتن . در نهایت دلقک انتخاب شده مسئولیت اولی را می پذیرد و خوردن شیرینی شروع می شود . در مجموع کل انتخابات فرقه رجوی با اشک ریختن و تعریف کردن های پوشال شروع و با شیرینی خوردن به پایان می رسد .
– سران فرقه می گویند ، هر فرد به اختیار خود انتخاب می کند . برا ی شما چطور بود؟ لطفا یکی از مواردی را که در آن شرکت داشتید را توضیح بدهید ؟سران فرقه مثل همیشه حرف مفت می زنند آیا در فرقه رجوی کسی حق انتخاب دارد ؟ و یا برای کسی ارزشی قائلند . خودشان می بُرند خودشان هم می دوزند مضحک ترین و خنده دار ترین انتخاب مسئول اول فرقه انتخاب فهیمه اروانی بود شیاد ترین زن در فرقه رجوی . قبل از شروع نشست افراد را نسبت به موضوع نشست توجیه می کنند چه موقع پرچم ها را بالا ببرند و چه موقع هورا بکشند . من و هم محفلیهایم طبق معمول جای ما آخر سالن بود هم محفل خودمان را می زدیم و هم به حرفهایی که فهیمه در نشست می زد می خندیدیم آنقدر فهیمه در نشست انتخابش به عنوان مسئول اول اشک ریخت که من و دوستانم به طنز به یکدیگر می گفتیم اگر اشک ریختن را ادامه دهد سالن اجتماعات را آب می برد . اینقدر زن چاپلوس من ندیده بودم .شما سئوال می کنید . سران فرقه می گویند هر فرد به اختیار خود انتخاب می کند .چندین سال در فرقه هیچ وقت و هیچ زمانی انتخاب به اختیار نداشتم نه فقط من در رابطه با بقیه هم صادق بود در نشست های عمومی انتخاباتی صورت می گرفت مریم قجر یا رجوی بالای سن اعلام می کردند موافق بایستی همه دستهایمان را بالا می بردیم . مخالف هیچ کس جرات نمی کرد دستش را بالا ببرد در واقع ما کسی را انتخاب می کردیم که هیچ شناختی روی آن نداشتیم و اگر به عنوان مخالف دستمان را بالا می بردیم در نشست های بزرگ ما را سوژه می کردند ما را در جمع تحقیر می کردند و برچسب و بد و بیراه نثار ما می کردند .

– در حاشیه آن شوی انتخاباتی ، اعضا در چه مواردی با هم صحبت می کردند؟

با هم محفل می زدند . و می گفتند اینها برای چی نشست برگزار می کنند کسی که از قبل انتخاب شده است نشست چه موضوعیتی دارد فقط می خواستند حنجره خودمان را پاره کنیم و کسی که انتخاب می شد می گفتند هر دو سالی یک زن که هیچی حالیش نیست مثل دُم خروس بیرون می زند و آن را خودشان انتخاب می کنند احتمالا زیادی برای مریم خود شیرینی کرده و او را انتخاب کردند رجوی برای زنش نوکر جدید انتخاب کرد . انتخابات در فرقه رجوی معنی و مفهوم نداشت یادم می آید در یکی از انتخابات جمعیت زیادی از سالن اجتماعات بیرون آمده بودند مشغول محفل زدن و سیگار کشیدن بودند مهوش سپهری ( نسرین ) بیرون سالن آمد و شروع کرد به بد و بیراه به همه در ادامه می گفت خجالت بکشید انتخابات مسئول اول سازمان است و شما دارید محفل می زنید و دود می کنید معلوم می شود که شماها با این انتخاب تقابل دارید . برای خودشان مشخص بود اکثرا انتخابات سوری را قبول نداشتند .

–  نظر شما در رابطه با انتخابات جدید در فرقه چیست ؟

آن زمان که فرقه در عراق بود رجوی فیل هوا می کرد الان مریم قجر فیل هوا می کند اینهم فیل هوا کردن مریم قجر در آلبانی است . مریم قجر در آلبانی به هر دری می کوبد اسیران را در فرقه نگه دارد و از ریزش نیرو جلو گیری کند …   سناتور مک کین جنایت کار جنگی را به آلبانی دعوت می کند …  سناتورهای آمریکایی را با هزینه های هنگفت به آلبانی دعوت می کند ….. و انتخاب مسئول اول را برگزار می کند . مریم قجر با این کارها می خواهد جلوی اسیران ژست قدرت نمایی بگیرد . دست مریم قجر و سرانش برای اسیران رو شده و دیگر نمی تواند وعده های سر خرمن به اسیران بدهد .

نظر من در رابطه با انتخابات جدید !

فرقه رجوی در آلبانی با بحرانهای مختلفی روبروست انتخاب مسئول اول در آلبانی هیچ تضادی را از فرقه حل نمی کند واقعا زهرا مریخی چه مشکلی را می خواهد از فرقه حل کند جلوی ریزش نیرو را بگیرد . و یا از فروپاشی فرقه می خواهد جلوگیری کند . ظرف تشکیلات فرقه رجوی روز به روز در حال ترک خوردن است و سران فرقه نمی توانند مانع ترک ظرف تشکیلات فرقه رجوی شوند . انتخابات در فرقه رجوی هیچ موضوعیتی ندارد فقط یک بازی تبلیغاتی و سرگرم کردن اسیران است .

–   به نظر شما تشکیلات فرقه به چه میزان در آلبانی می تواند دوام داشته باشد ؟

رجوی و سرانش بزرگترین شکست را خوردند پایه و اساس خود را در عراق از دست دادند و در مقابل اسیران سر افکنده شدند فرقه رجوی لب پرتگاست و نمی تواند به دوران قبل در عراق و دوران خوشی که با اربابش داشت ( منظور صدام ) برگردد کج دار و مریض خودش را نگه داشته است از زمانی که فرقه رجوی به آلبانی منتقل شده ارکان رجوی و سرانش بهم ریخته است اسیران به فریب کاری و شیادی رجوی و سرانش اشراف پیدا کرده اند ریزش نیرو افزایش پیدا کرده فرقه رجوی جدا شده ها را تهدید به مرگ می کند مطمئن باشید اگر فرقه رجوی به یک کشور اروپایی منتقل می شد اکثرا به دنبال زندگی خود می رفتند آلبانی کشور ضعیف است زندگی کردن در آن مشکل است گذشت زمان همه چیز را مشخص می کند فرقه رجوی نمی تواند زمان زیادی در آلبانی دوام بیاورد .

– با تشکر از وقتی که دراختیارمان قرار دادید و آرزوی توفیق برای شما .

من هم از شما تشکر می کنم و امیدوارم هر چه زودتر فرقه رجوی نابود گردد .

 

خوشا به حال خودم که از فرقه رجوی خودم را نجات دادم !

واقعا عجب روزگاری در پادگان مخوف اشرف داشتیم از ابتدایی ترین آزادی برای هر انسان در فرقه رجوی خبری نبود صبح زود کله سحر بایستی بیدار می شدیم و تا شب مثل برده کار می کردیم فکر می کنم در دوران برده داری تنظیم رابطه ای که اربابان با برده می کردند باز هم بهتر از تنظیم رابطه ای بود که فرقه رجوی با ما می کرد . تازه بعد از کلی کار یومیه حالا بایستی شب در نشستی بنام عملیات جاری پاسخ می دادیم که چرا فلان کار نیمه کاره روی زمین باقی مانده اگر می گفتیم وقت نبود در جمعی که در نشست حاضر بود تحقیر می شدیم و بد و بیراه به ما می گفتند دوران خیلی بدی را در فرقه رجوی سپری می کردیم حق اعتراض نداشتیم به خانواده حق نداشتیم فکر کنیم حق نداشتیم با یکدیگر دوست شویم می گفتند دوستی فتنه است به محفل منجر می شود سلام کردن به زنها ممنوع بود اگر به زنی سلام می کردیم با ما برخورد می شد و به ما برچسب می زدند و می گفتند شما غرق جنسیت هستید و بایستی این را هم جواب می دادیم کسی نمی توانست اقدام به فرار کند رجوی و سرانش چند مدار بیرون از پادگان اشرف سیم خاردار و نیرو گماشته بودند و اگر فردی اقدام به فرار می کرد طولی نمی کشید آن را دستگیر و بدترین برخوردهای فیزیکی را با آن می کردند . فرد تشکیلاتی در فرقه نبودم چند نفری بودیم با هم محفل می زدیم محفل ما بر سر آزادی خودمان از فرقه رجوی بود به یکدیگر می گفتیم زمانی می رسد از پادگان مخوف اشرف نجات پیدا کنیم و یک زندگی آزاد داشته باشیم زندگی کردن در فرقه رجوی بسیار دشوار بود و تکراری . زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد به هم محفلی ها می گفتم این هم مثل جنگ خلیج اتفاق خاصی نمی افتد خبر نداشتیم سرنگونی صدام نزدیک است و فرقه رجوی بایستی فکری به حال خودش بکند صدام سرنگون شد و ما خوشحال بصورت محفلی شنیده بودیم رجوی و سرانش دیر یا زود بایستی پادگان اشرف را تعطیل کنند . از طرفی وقتی آمریکا فرقه رجوی را خلع سلاح کرد اکثرا خوشحال بودند از این بابت خوشحال بودیم که دیگر نه جنگی در کار است و نه صبحگاهی که هر روز صبح بایستی چهره های منحوس رجوی با زنش را می دیدیم گذشت زمان راه فرار را باز کرد و افراد خیلی راحت اقدام به فرار می کردند و کسی نبود مانع آنها شود ازجمله من فرار را از فرقه رجوی ترجیح دادم و به تیف پناهنده شدم تیف با هر ضعفی که داشت بمراتب بهتر از فرقه رجوی بود ماندنم در تیف یک سالی طول کشید بعد از مراحل اداری به ایران باز گشتم . ایرانی که رجوی و سرانش در رابطه با آن دروغ می گفتند اخبار کذب به خورد ما می دادند و می گفتند تمامی قشر جوان جامعه هوادار ما هستند در صورتی که تمام قشر جامعه برای رجوی و سرانش تره هم خورد نمی کنند . خوشا به حال خودم که از فرقه رجوی خودم را نجات دادم و طعم زندگی آزاد را چشیدم و در کنار خانواده ام زندگی آزاد دارم . به امید روزی که فرقه رجوی نابود گردد .

مرگ بر رجوی و سرانش .

فواد بصری

 

نامه خانم حبیبی به دخترش پروانه ربیعی در آلبانی


سلام !

  1. این چندمین نامه ایست که برای شما ارسال می کنم که شاید به من مادر دل شکسته جوابی بدهی نا سلامتی من مادرت هستم و به گردنت حق دارم این چه ظلمیست که نصیب من شده تاوان چه کسی را دارم پس می دهم حق ندارم با دخترم صحبتی داشته باشم زمانی که در عراق بودی با کلی مشکلات جسمی و روحی به عراق سفر می کردم که شاید بعد از چندین سال با شما دیداری داشته باشم ولی متاسفانه یک سری آدمهای سنگ دل مانع دیدار ما می شدند این آدمهای سنگ دل ذره ای از عواطف انسانی در وجودشان حاکم نبود خیلی دلم برای شما تنگ شده چکار کنم دست خودم نیست آخه من یک مادرم .

    از زمانی که به آلبانی رفتی منتظر یک تماس تلفنی از طرف شما هستم زمانی که به آلبانی رفتی خوشحال شدم و می گفتم عراق امکان تماس نبود ولی آلبانی امکان تماس است و حتما پروانه با من تماس می گیرد راهی که برای خودت انتخاب کردی راه درستی نبود فقط مرا داغون کردی و از طرفی عمر خودت را به تباهی کشیدی . به نظر شما صحبت کردن مادر با فرزند جرم است ؟ کمی دلت به حال من مادر بسوزد خودت را اسیر کسانی کردی که ذره ای دلشان به حال شما نمی سوزد واقعا پروانه دل من به حالت می سوزد از این می سوزد که بزرگترین ظلم را در حق شما می کنند من فقط برای شما دعا می کنم که خودت را از چاهی که در آن افتادی نجات دهی و زندگی آزادی داشته باشی هنوز هم دیر نشده هر لحظه اراده کنی می توانی تصمیم عاقلانه ای برای خودت بگیری و خودت را نجات دهی . یک آرزو دارم تا در قید حیات هستم تو را ببینم و در آغوش بگیرم .

    به امید روزی که خبر به من برسد که پروانه بدنبال زندگی آزاد خود رفته .

    قربانت مادرت مهین حبیبی .