قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

مرجان، از فیلمهای آنچنانی تا دفاع از حقوق زنان .

شهلا صافی ضمیر که با نام مستعار «مرجان» معروف است از هنرپیشه های  فیلم فارسی که با بازی در فیلمهایی چون «سالومه» کاملا عریان جلوی دوربین ظاهر شد و افتخار «هنرپیشه سکسی» را از آن خود کرد، اکنون در خارج از کشور به فعالیت سیاسی به هواداری از مجاهدین مشغول است. مرجان، پس از انقلاب چند سالی را در ایران زندگی کرد و سپس با همسر خود راهی فرنگ گردید.طی سالیانی که مرجان در خارج از کشور زندگی می کرد، بدلیل محدودیت مالی، هیچگونه سیاسی و فرهنگی نداشت. اما سال 84 بالاخره مرجان به صحنه آمد و برای «مریم رجوی» تملق گویی کرد. بقول قدیمیها «بسوزه بی پولی که آدم را به چه کارهایی وادار نمی کنه»در این سالها مرجان در برخی از برنامه های مجاهدین شرکت کرده و حتی ترانه ای را هم به «مریم رجوی» تقدیم کرده است. اما مصاحبه ای که اخیرا از «ستاره سکسی سینمای ایران» در سایت همبستگی ملی وابسته به مجاهدین منتشر شده  مرا واداشت با نگاهی به این مصاحبه، این مطلب را بنویسم.مرجان در ابتدای مصاحبه خود به «مبارزات زنان» در «رژیم سلطنتی» اشاره کرده و گفته است: «در طول مبارزات خونین ملت ایران با رژیم دیکتاتوری سلطنتی که منجر به پیروزی انقلاب شد، زنان اگر نخواهم ادعا کنم که در صف اول، حتما همدوش و در کنار مردان در تمامی جبهه ها حضوری بسیار فعال داشتند.»!!!خانم مرجان در حالی به مبارزات زنان در رژیم شاه اشاره می کند که خود نیز در این مبارزه نقش فعالی داشت از جمله فعالیتهای او را می توان در فیلمهای «هرجایی»، «سالومه»، «مادر جونم عاشق شده» و «ضعیفه» و دهها فیلم مشابه دیگر سعی می کرد با درآوردن کامل لباسهای خود و ظاهر شدن جلوی دوربین، به مبارزه ضد امپریالیستی خود بپردازد. البته خانم مریم رجوی نیز در زمان شاه به مبارزه می پرداخته است!!!مرجان، که باور کرده است یک انقلابی است، همچون نظریه پردازان «جنبش انقلابی» می نویسد: «بعد از پیروزی انقلاب به سرقت رفته سال ۱۳۵۷ و حاکمیت آخوندها شکل گیری جنبش مقاومت یک ضرورت حیاتی برای مقابله با ارتجاع بود. مشارکت زنان در گروه های میلشیا یکی از عوامل بسط و گسترش این جنبش شد تا جاییکه در راهپیمایی با شکوه سی ام خرداد سال ۱۳۶۰ حضور چشمگیر زنان باعث وحشت رژیم شد. اکنون نیز هزار زن اشرفی زندان لیبرتی و شهر اشرف را اکثر این فولاد های آبدیده و معلمان تجربه اندوخته در راه مبارزه با ارتجاع تشکیل می دهند که به عیان تبدیل به نهاد و الگویی برای زنان قهرمان ایران.»آویختن به «مرجان» از سوی مجاهدین خود بیانگر یک چیز بیشتر نیست و آن هم دریوزگی و افلاس آنهاست. این جانب شخصا برای تمامی هنرمندان میهنم احترام خاصی قائل هستم چه کسانی که قبل از انقلاب و چه کسانی که پس از انقلاب فعالیت داشته اند. اما استفاده ابزاری از آنها، آنهم از سوی کسانی که قبل از هر کس دیگری خود را انقلابی ترین گروه روی زمین می دانند، یک خیانت است. مجاهدین خلق که مبارزه آنها با رژیم شاه خواستار برچیدن سینمای قبل از انقلاب بودند و فیلمهای هنری آن روزگار را «فحشا در سینما» می نامیدند اکنون به یکی از آن هنرمندهای آن فیلمها آویخته و از او تأییدیه می خواهند.اگر خانم مرجان، چهره بیرونی مجاهدین را دیده است، بایستی خطاب به ایشان بگویم که چهره واقعی آنها درست صد و هشتاد درجه با چهره بیرونی شان متفاوت است. به استناد تجربه هیجده ساله خودم که در این تشکیلات بوده ام و هزاران نفر دیگری که از این تشکیلات جدا شده و به دنیای غیر تشکیلاتی روی آورده اند، ممانعت از ابراز هرگونه عقیده و نظر در تشکیلات و محدود کردن نفرات در ارتباط با دنیای آزاد، باعث شده است که نفرات تشکیلات به یک انسانهای بی اراده و ماشین تبدیل شوند.خانم مرجان، شما که از چنین زنان مبارزی صحبت می کنید آیا می دانید که آنها در چندین لایه فکری و جسمی محصور هستند و سالیان سال است که آرزوی زندگی مثل یک زن معمولی را دارند، و هر شب بایستی بخاطر کارهای کرده و نکرده خود صدها فحش و ناسزا تحمل کنند و به گفته زنانی که از تشکیلات خارج شده اند، ابتدایی ترین چیزی که یک زن دوست دارد، مثل آرایش کردن را هم از آنها دریغ می کنند.آیا خانم مرجان می داند صدها تن از این زنان به عقد و نکاح مسعود رجوی در آمده اند و بصورت تکی یا جمعی به هم خوابگی با مسعود رجوی می پردازند؟ آیا خانم مرجان می داند  برای اینکه امید به آینده و زندگی را از آنها بگیرند و تنها به مبارزه و رجوی فکر کنند، رحم آنها را از بدنشان خارج می کنند؟آیا این رسم انسانیت و مبارزه برای آزادی است؟ خانم مرجان درست است که شما زیر تبلیغات مجاهدین این مطالب را نوشته اید ولی اگر وجدان انسانی در درونتان هست به این مواردی که نوشتم فکر کنید، آن زنان بدبخت و بیچاره که اکنون یکی پس از دیگری یا با سکته یا با خمپاره و گلوله کشته می شوند نیاز به تعریف و تمجید ندارند آنها نیاز دارند که تلاش کنیم تا از این مرداب مرگبار نجاتشان بدهیم. مردابی که متاسفانه هر تلاششان به فرو رفتن بیشتر در اعماق، منجر می شود.شهلا صافی ضمیر که با نام مستعار «مرجان» معروف است از هنرپیشه های  فیلم فارسی که با بازی در فیلمهایی چون «سالومه» کاملا عریان جلوی دوربین ظاهر شد و افتخار «هنرپیشه سکسی» را از آن خود کرد، اکنون در خارج از کشور به فعالیت سیاسی به هواداری از مجاهدین مشغول است. مرجان، پس از انقلاب چند سالی را در ایران زندگی کرد و سپس با همسر خود راهی فرنگ گردید.

طی سالیانی که مرجان در خارج از کشور زندگی می کرد، بدلیل محدودیت مالی، هیچگونه سیاسی و فرهنگی نداشت. اما سال 84 بالاخره مرجان به صحنه آمد و برای «مریم رجوی» تملق گویی کرد. بقول قدیمیها «بسوزه بی پولی که آدم را به چه کارهایی وادار نمی کنه»در این سالها مرجان در برخی از برنامه های مجاهدین شرکت کرده و حتی ترانه ای را هم به «مریم رجوی» تقدیم کرده است. اما مصاحبه ای که اخیرا از «ستاره سکسی سینمای ایران» در سایت همبستگی ملی وابسته به مجاهدین منتشر شده  مرا واداشت با نگاهی به این مصاحبه، این مطلب را بنویسم.مرجان در ابتدای مصاحبه خود به «مبارزات زنان» در «رژیم سلطنتی» اشاره کرده و گفته است: «در طول مبارزات خونین ملت ایران با رژیم دیکتاتوری سلطنتی که منجر به پیروزی انقلاب شد، زنان اگر نخواهم ادعا کنم که در صف اول، حتما همدوش و در کنار مردان در تمامی جبهه ها حضوری بسیار فعال داشتند.»!!!خانم مرجان در حالی به مبارزات زنان در رژیم شاه اشاره می کند که خود نیز در این مبارزه نقش فعالی داشت از جمله فعالیتهای او را می توان در فیلمهای «هرجایی»، «سالومه»، «مادر جونم عاشق شده» و «ضعیفه» و دهها فیلم مشابه دیگر سعی می کرد با درآوردن کامل لباسهای خود و ظاهر شدن جلوی دوربین، به مبارزه ضد امپریالیستی خود بپردازد. البته خانم مریم رجوی نیز در زمان شاه به مبارزه می پرداخته است!!!مرجان، که باور کرده است یک انقلابی است، همچون نظریه پردازان «جنبش انقلابی» می نویسد: «بعد از پیروزی انقلاب به سرقت رفته سال ۱۳۵۷ و حاکمیت آخوندها شکل گیری جنبش مقاومت یک ضرورت حیاتی برای مقابله با ارتجاع بود. مشارکت زنان در گروه های میلشیا یکی از عوامل بسط و گسترش این جنبش شد تا جاییکه در راهپیمایی با شکوه سی ام خرداد سال ۱۳۶۰ حضور چشمگیر زنان باعث وحشت رژیم شد. اکنون نیز هزار زن اشرفی زندان لیبرتی و شهر اشرف را اکثر این فولاد های آبدیده و معلمان تجربه اندوخته در راه مبارزه با ارتجاع تشکیل می دهند که به عیان تبدیل به نهاد و الگویی برای زنان قهرمان ایران.»آویختن به «مرجان» از سوی مجاهدین خود بیانگر یک چیز بیشتر نیست و آن هم دریوزگی و افلاس آنهاست. این جانب شخصا برای تمامی هنرمندان میهنم احترام خاصی قائل هستم چه کسانی که قبل از انقلاب و چه کسانی که پس از انقلاب فعالیت داشته اند. اما استفاده ابزاری از آنها، آنهم از سوی کسانی که قبل از هر کس دیگری خود را انقلابی ترین گروه روی زمین می دانند، یک خیانت است. مجاهدین خلق که مبارزه آنها با رژیم شاه خواستار برچیدن سینمای قبل از انقلاب بودند و فیلمهای هنری آن روزگار را «فحشا در سینما» می نامیدند اکنون به یکی از آن هنرمندهای آن فیلمها آویخته و از او تأییدیه می خواهند.اگر خانم مرجان، چهره بیرونی مجاهدین را دیده است، بایستی خطاب به ایشان بگویم که چهره واقعی آنها درست صد و هشتاد درجه با چهره بیرونی شان متفاوت است. به استناد تجربه هیجده ساله خودم که در این تشکیلات بوده ام و هزاران نفر دیگری که از این تشکیلات جدا شده و به دنیای غیر تشکیلاتی روی آورده اند، ممانعت از ابراز هرگونه عقیده و نظر در تشکیلات و محدود کردن نفرات در ارتباط با دنیای آزاد، باعث شده است که نفرات تشکیلات به یک انسانهای بی اراده و ماشین تبدیل شوند.خانم مرجان، شما که از چنین زنان مبارزی صحبت می کنید آیا می دانید که آنها در چندین لایه فکری و جسمی محصور هستند و سالیان سال است که آرزوی زندگی مثل یک زن معمولی را دارند، و هر شب بایستی بخاطر کارهای کرده و نکرده خود صدها فحش و ناسزا تحمل کنند و به گفته زنانی که از تشکیلات خارج شده اند، ابتدایی ترین چیزی که یک زن دوست دارد، مثل آرایش کردن را هم از آنها دریغ می کنند.آیا خانم مرجان می داند صدها تن از این زنان به عقد و نکاح مسعود رجوی در آمده اند و بصورت تکی یا جمعی به هم خوابگی با مسعود رجوی می پردازند؟ آیا خانم مرجان می داند  برای اینکه امید به آینده و زندگی را از آنها بگیرند و تنها به مبارزه و رجوی فکر کنند، رحم آنها را از بدنشان خارج می کنند؟آیا این رسم انسانیت و مبارزه برای آزادی است؟ خانم مرجان درست است که شما زیر تبلیغات مجاهدین این مطالب را نوشته اید ولی اگر وجدان انسانی در درونتان هست به این مواردی که نوشتم فکر کنید، آن زنان بدبخت و بیچاره که اکنون یکی پس از دیگری یا با سکته یا با خمپاره و گلوله کشته می شوند نیاز به تعریف و تمجید ندارند آنها نیاز دارند که تلاش کنیم تا از این مرداب مرگبار نجاتشان بدهیم. مردابی که متاسفانه هر تلاششان به فرو رفتن بیشتر در اعماق، منجر می شود.

لیاقت مریم رجوی همین است آدم های درست و حسابی که سراغ مریم رجوی نمی روند مرضیه که رفت مرجان جایگزین مرضیه شد . مریم رجوی بایستی یک مشاور فرهنگی داشته باشد چه کسی بهتر از مرجان .

 

برملا شدن چهره واقعی مجاهدین .

دولت آلبانی قبول کرده است که بیش از دویست نفر از اعضای کمپ لیبرتی را بعنوان پناهنده قبول کند. دولت آمریکا، سازمان ملل، کمیساریای عالی پناهندگان از این اقدام بشردوستانه آلبانی استقبال کردند. اما سازمان مجاهدین حاضر نشد دویست نفر از ساکنان لیبرتی را به آلبانی بفرستد.قبل از هرچیز و بدون هیچ گونه توضیحی و هیچ دلیلی، این یک جنایت علیه نفرات ساکن  لیبرتی است که از طرف شخص مسعود رجوی رهبر مجاهدین مرتکب شده است. هیچ دلیلی نمی تواند این جنایت را توجیه کند.اکنون درلیبرتی صدها بیمار و مجروح هستند. صدها نفر هستند که خواهان خروج از عراق هستند ولی مجاهدین آنها را بعنوان مهمان نگهداری می کند تا زمانی که امکان خروج آنها از عراق میسر شود. و رجوی به آنها قول داده است که پس از حل و فصل خروج آنها از عراق، اولین کسانی خواهند بود که به اروپا منتقل می شوند. اما رجوی حاضر نشد هیچکدام از خواهان خروج از تشکیلات را که به آنها قول هم داده است را به خارج بفرستد. رجوی حاضر نشد، مجروحین و مصدومین و بیماران در حال مرگ را نیز به خارج بفرستد. آیا این جنایت علیه بشریت نیست؟ آیا این اثبات اراده رجوی برای به کشتن دادن همه نفرات در جهنم عراق نیست؟شورای ملی مقاومت دست ساز رجوی در اطلاعیه مکرری که قبل از این منتشر کرده بود بارها و بارها نوشته است «... ما از کوبلر خواستیم حداقل بیماران و مجروحان و کسانی که نیاز مبرم به رسیدگی پزشکی دارند را به خارج از عراق منتقل کنند که حتی این هم میسر نشد...» یا در جای دیگری شورای رجوی نوشته است «...حمید ربیع مثل سایر بیماران دیگر  آماده انتقال به اروپا بودند تا مورد رسیدگی  پزشکی قرار بگیرند ولی از طرف کوبلر کارشکنی شد و منتقل نشدند...»یا در جای دیگر: «برخی از کسانی که خواهان خروج از تشکیلات مجاهدین بوده اند بعنوان مهمان در  تشکیلات حضور دارند تا زمانی که امکان خروج از عراق میسر شود. قطعا سازمان مجاهدین خلق ایران بنا به رویه ای که از رهبری عقیدتی خود آموخته است، قبل از نجات جان نیروهای تشکیلاتی خود، مهمانان خود را نجات خواهد داد و به خارج از عراق منتقل خواهد کرد...»و اکنون آیا این دویست نفری که قرار بوده است آلبانی بپذیرد، شامل هیچکدام از این موارد که در بالا ذکر شد نمی شود؟رهبری دروغگوی مجاهدین، هرگز حاضر نیست یک نفر را به خارج از کشور بفرستد. رجوی در سال 1380 در نشست موسوم به «طعمه» در قرارگاه باقرزاده، عهد کرد که هیچ فردی را به خارج از عراق نفرستد مگر کسانی که به لحاظ تشکیلاتی و برای پیشبرد امور تشکیلات به اروپا می روند. تمامی کسانی که اکنون در اروپا هستند، همراه با مریم رجوی در هنگام سقوط صدام از مرزهای سوریه و اردن به اروپا آمدند. جدا شدگانی نیز که در اروپا زندگی می کنند از فرصت حضور آمریکایی ها استفاده کرده و به پناهندگی آمریکا در آمدند و از آنجا با هزینه خودشان و با ریسک کردن بر سر جانشان به اروپا رسیدند. رجوی تا توانسته است بر سر رسیدن آنها کارشکنی کرد و سعی کرد مانع از ورودشان به اروپا شود.اکنون نیز رجوی که ذره ای اعتماد به اعضای تشکیلات خود ندارد، حاضر نیست آنها را حتی کسانی که در آستانه مرگ هستند به اروپا بفرستد، زیرا بخوبی می داند که همه آنها با ورود به اروپا به زندگی عادی خود خواهند ادامه خواهند داد و هیچ حاصلی برای  او نخواهند داشت.|با پذیرفتن درخواست آلبانی مبنی بر پذیرش دویست نفر از ساکنان لیبرتی، دست جنایتکارانه رجوی و تشکیلات جهنمی او رو شد. معلوم شد که آنها هیچ قصدی جز به کشتن دادن اعضای تشکیلات نداشته و ندارند و ژستهای دفاع از نفرات لیبرتی نیز جز یک مانور دجالگرانه برای لاپوشانی چهره آدمکش خود نیست.

زلزله بلوچستان و به کاهدان زدن مجاهدین

روز سه شنبه زلزله ای به شدت 7.7 درجه شهرستان سراوان و خاش در استان سیستان بلوچستان را لرزاند. خوشبختانه این زلزله تنها یک نفر خسارت جانی داشت و تعداد زخمی ها هم فقط پانزده نفر بوده است. علیرغم اینکه شدت زلزله گفته می شود که از پنجاه سال اخیر تاکنون در ایران بی سابقه بوده است اما عمق زیاد زلزله که در عمق نود کیلومتری سطح زمین بوده است و همچنین غلظت پایین جمعیت در منطقه باعث   پایین بودن تلفات بوده است.اما مجاهدین خلق مثل همیشه اخباری بدون هیچگونه منبع و درجه وثوقی در رسانه های خود منتشر کردند که باعث خنده و تمسخر عموم شده است.

اولا در تمامی رسانه های داخلی و خارجی شدت زلزله 7.7 ریشتر  عنوان شده ولی مجاهدین آنرا هشت ریشتر اعلام کرده و پس از دو روز از وقوع زلزله هم حاضر نیستند از دروغی که گفته اند کوتاه بیایند.

ثانیا پس از ساعتهای اولیه زلزله که آمار متناقضی از زلزله منتشر می شد اکنون همه رسانه های داخلی و خارجی آمار تلفات زلزله را یک نفر کشته و دوازده نفر زخمی اعلام کرده اند. در حالی که مجاهدین آنرا صدها کشته و هزاران زخمی عنوان کرده اند. معلوم نیست این خواسته قلبی مجاهدین است که آمار کشته ها زیاد باشد یا اخبار آنها؟

ثالثا. با این همه وسائل ارتباط جمعی مگر می شود تلفات با این وسعت را  از دید افکار عمومی مخفی نگاه داشت؟ شب گذشته تلویزیون بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا و  رادیو آلمان و رادیو فرانسه و رادیو اتحاد و رادیو زمانه و رادیو کوچه و غیره همگی از طریق اهالی شهرهای سراوان و زاهدان و خاش و غیره اخبار پخش می کردند و مستقیم با آنها صحبت می کردند. همگی بر این عقیده بودند که هیچگونه تلفاتی زلزله نداشته است.

از طرفی در اطلاعیه مجاهدین آمده است «خانم مریم رجوی : کمک رسانی مستقل به زلزله زدگان سراوان یک وظیفه میهنی است.»در این جمله دو نکته خنده دار وجود دارد که محض تفریح در این مقاله آورده ام. یکی  اصطلاح «وظیفه ملی و میهنی» است و دیگری گوینده مطلب یعنی مریم رجوی است. کسی که برای ویران کردن میهن خود دست به دامان  صدام و حالا کاسه لیسی آمریکا را می کند و هر روز خواهان حمله نظامی قدرتهای جهانی به ایران هستند چگونه بی هیچگونه شرم و حیایی «وظیفه ملی و میهنی» برای مردم ایران مشخص می کنند.قطعا مجاهدین انتظار داشتند که هزاران نفر از مردم ایران در این زلزله کشته می شدند. و البته این خواسته قلبی آنها هست تا مثل گذشته بتوانند روی آن مانور تبلیغاتی کنند که از خون زنان و مردان محروم بلوچ تغذیه کنند. حال که این خواسته قلبی آنها برآورده نشده، این خواسته را در قالب اخبار بیان می کنند.اینکه می گویند مجاهدین در غار زندگی می کنند حرف بیهوده ای نیست. در این دنیای تلفن و اینترنت و ارتباطات آیا می شود این دروغ را همچنان در سایتها و رسانه ها ادامه داد؟