قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی


علامه سید محمد علی حسینی رئیس شورای اسلامی عربی لبنان طی اطلاعیه ای رسمی قطع کامل روابط خود با فرقۀ رجوی را مورد تأکید قرار داد و اعلام کرد که از این به بعد هیچگونه حمایت و همکاری با آن نخواهد داشت. ایشان عضویت خودشان در کمیتۀ به اصطلاح همبستگی اسلامی عربی با «شورای ملی مقاومت ایران» دست ساز رجوی را تکذیب کرد.متن اطلاعیه با امضای شخص علامه سید محمد علی حسینی که توسط دفتر و انتشارات ایشان و شورای اسلامی عربی لبنان که ریاست آن را بر عهده دارند در صفحۀ فیس بوک ایشان و دفتر و انتشاراتشان منتشر شده است به شرح زیر می باشد:

باسلام و احترام : نظر به اینکه شائبه ای در خصوص عضویت اینجانب در هیئت مؤسسان کمیته همبستگى  عربى -اسلامى با مقاومت ملی ایران” لجنه التضامن العربی الاسلامی مع المقاومه الایرانیه” پیش آمده ، به آگاهی عموم میرساند که اینجانب برغم احترام شایانى که نسبت به یکایک اعضاء مؤسس دارم هیچگونه همکارى با این هیئت یاعضویتی در آن ندارم.همچنین ضمن احترام شایانى که نسبت به اعضاء شوراى مقاومت ملی وسازمان مجاهدین خلق دارم اعلام میدارم که کلیه روابط اینجانب با شوراى موصوف وسایر اعضاء آن سازمان قطع نموده واز این تاریخ به بعد هیچگونه روابط حمایتى وهمکارى وغیره نخواهم داشت.

 

محمد على حسینى

 

 

مشکلات جدا شده ها در آلبانی

نامه وارده از جانب یکی از جداشدگان از فرقه رجوی در آلبانی

 

در آلبانی جداشدگانی از سازمان مجاهدین خلق هستند که بطور متوسط بیست سال و بعضا قریب به سی و پنج سال و کمترینش پانزده سال در این سازمان به صورت شبانه روزی و دور از جامعه عادی خدمت کرده اند. داستانی که خیلی به ما شباهت دارد داستان اصحاب کهف است که بعد از سیصد و اندی سال که در غار به خواب رفتند و موقعی که بیدار شدند و به شهر رسیدند دیدند همه چیز تغییر کرده و هیچ آثاری از زمانه خودشان نیست. بله داستان ما شباهت زیادی به آنها دارد.از روزی که پا به عرصه دنیای بیرون گذاشته و از سازمان جدا شدیم اولش در تصورمان این بود که با اندوخته ای که طی این سالیان کسب کردیم دنیا زیر دست ما است و از پس هر مشکل و هر تضادی بر میاییم. صد البته اشتباه میکردیم. موقعی که خود را در بیرون یافتیم و تغییراتی را که ما در خواب هم نمیدیدیم با چشم دیدیم تمام تصوراتی که داشتیم محو شد.من فردی هستم با تجربه های زیاد ولی متاسفانه این تجارب با عصر حاضر نمیخواند. ما تمام ابزاری که در سازمان استفاده میکریم مربوط به عصر قدیم بود و من فهمیدم که با این همه ادعا هنوز نمیتوانم با موبایل که کمترین وسیله ای است که دست حتی بچه پنج ساله میبینی کار کنم و مدتها طول کشید تا بتوانم خودم با خانواده ام تماس بگیرم چه برسد به استفاده از وسایل دیگر.در فرقه این ابزار فقط در دست مسئولین بالا بود و برای ما بورژوائی و به دور از انقلابی گری بود. من ماهها طول کشید تا بتوانم با موبایل و کارکرد آن آشنا بشوم و این مشکل اکثر نفراتی است که از مناسبات بیرون میایند و خودم احساس این را میکردم که چقدر از دنیای امروزی عقب هستیم و حتی در این باور هستم که ما و نفرات داخل مناسبات حداقل بیست سال از دنیای امروزی فاصله داریم.یکی دیگر از مشکلات نفرات در بیرون که ماهها طول کشید تا این مشکل حل شود این بود که اگر خانمی را میدیدیم ناخوداگاه سر خود را پایین میاوردیم و خیلی زود از فاصله ده متری از کنار هر خانمی رد میشدیم چون در تشکیلات که بودیم حق برخورد تکی با جنس مخالف را نداشتیم و باید دو نفره پیش خانم و یا به اصطلاح خواهری که آنها در دستگاه خودشان میگویند میرفتیم و فاصله خود را حفظ میکردیم چون اینها در حریم مسعود بود و فقط او محرم به همه زنها بود و این در وجود و اخلاقیات ما شکل گرفته و در ما ریشه کرده بود.من ماهها تلاش کردم تا به خودم بقبولانم که در دنیای آزاد هستم و نه در مناسبات مجاهدین خلق، مناسباتی که حتی به خواهر و برادرش شک دارند که این مسائلی را که گفتم رعایت کنند. بعد از مدتی تلاش توانستم با جنس مخالف خود رودررو به صحبت بپردازم و مانعی در برابر آن نبینم و یا اینکه بتوانم در خیابان بدون فاصله گرفتن از کنار زن ها رد بشوم. شاید بخندید ولی این ها در ما شکل گرفته و در وجود ما بود.یکی دیگر از مشکلات ذهنی که مدتها باز مرا اذیت میکرد و مثل بختک اسیر آن بودیم زمان بندیها بود. همیشه حس میکردم که باید به کسی پاسخگو باشم و الان است که دیر کردم و الان است که مورد حسابرسی قرار بگیرم. در صورتی که من خودم تنها هستم و پاسخگو به کسی نیستم. از آنجا که سر همین مسائل سالها اذیت میشدیم و دنیا با همین زمانبندیها برای ما تکراری شده و مثل ربات بودیم که از بالا ما را برنامه ریزی کرده و طی سالها که در مناسبات بودم در من تنیده شده بود و بعد از آزادی صبحها از خواب میپریدم و میگفتم که دیر شده و بیدار باش را رعایت نکردم و شب که تا دیر وقت بیرون بودم همیشه احساس میکردم باید بگردم تا مورد حسابرسی قرار نگیرم و این هم ماهها طول کشید تا از آن کنده شویم.بیشترین تضادی که ما را اذیت میکرد و شبها حتی نمیخوابیدیم این بود که نمیتوانستیم به نفری که سالها با او بودیم و یا میشناختیم اعتماد کنیم و هنوز هم ذهنیت خوبی نسبت به همدیگر نداریم که این هم ساخته و پرداخته تفکرات این فرقه و از اثرات انقلاب مریم است. در درون تشکیلات همه می بایست روی دیگران جاسوسی کرده و گزارش بدهند و به این ترتیب حسن اعتماد را از بین برده اند.  همچنین تعداد معدودی از جداشدگان برای اینکه پول بیشتری از سازمان برای امرار معاش خود در شرایط سخت قربت بگیرند زیراب برادر خود و دوست خود را میزنند و حتی گاه گزارشات دروغ می دهند، یا اینکه نفری از فرقه جدا میشود و به دنیای بیرون میاید که باید به او کمک کرد و تجربه خود را به او بگویند و مثل یک انسان دلسوز باشند اما نفراتی هستند قدیمی که تا او به خود بجنبد از سر احتیاج پولش را میزنند و خود من و نفرات زیادی در دام همین نفرات باصلاح دوست و برادر گیر افتادیم.باز من تقصیری نمیبینم چون این هم از آثار انقلاب مریم است که باید سالها جان خود را بگذاری برای ژست گرفتن ایشان در بین نمایندگان و پز دادن در میان به اصطلاح دوستان مقاومت ولی موقعی که میخواهی از این فرقه جدا بشوی و در دنیای آزاد باشی در دستگاه آنها زالویی بیش نیستی (مسعود رجوی همه جداشدگان را زالو خطاب کرد که از خون سازمان می مکند) در صورتی که بعد از بیست الی سی سال جوانی را دادن و در همه خطرات سینه سپر کردن دستمزدت این است؛ در صورتی که همین مجاهدین خلق بقدری پول و امکانات در اختیار دارند که میتوانند تضاد نفرات را طوری حل کنند که هیچ کس هیچ مشکلی نداشته باشد ولی البته برای تعدادی انگشت شمار و نفرات خاص که خبرچین هستند این کار را می کنند.

گفتگویی با فواد بصری مسئول دفتر انجمن نجات استان مرکزی ( اراک )




با سلام خدمت شما و عرض تبریک سال جدید به شما و تشکر از شما از وقتی که در اختیار ما گذاشتید .

 

من هم به شما سلام دارم و سال جدید را به شما تبریک می گویم .

 

به عنوان اولین سئوال !

 

چرا مریم رجوی تصمیم گرفت از فرانسه به آلبانی سفر کند ؟

سفر مریم رجوی از فرانسه به آلبانی بی جهت نبوده دقیقا با بر نامه ریزی از قبل به آلبانی سفر کرده است . علت  سفر مریم رجوی به آلبانی تشکیلات آنها در آلبانی در حال پاشیدن است . آلبانی عراق نیست درست است کشوری است کوچک و فقر در آن بسیار است ولی آزادی خودش را دارد سران فرقه رجوی بایستی به آزادی نفرات در آلبانی تن دهند شما در نظر بگیرید فردی که چندین سال در اسارتگاه اشرف در عراق بوده و در حصار زندگی می کرده اانتظار دارید در آلبانی چشم های خود را ببندد خوب با دنیای بیرون از خود آشنایی پیدا می کند و تمایل پیدا می کند به سمت دنیای آزاد برود .

حالا برگردیم به سئوال شما که چرا مریم رجوی از فرانسه به آلبانی سفر کرد . یک زمانی تا رجوی متوجه می شد که تشکیلات آن دارد بهم می ریزد سریع نشست عمومی یا لایه ای را بر گزار می کرد و به افراد تهاجم می کرد . الان آن گور به گور شده معلوم نیست خودش را مخفی کرده است چه کسی می خواهد تشکیلات فرقه را جمع و جور کند یقین داشته باشید که سران فرقه نمی توانند تشکیلات فرقه را در آلبانی حفظ کنند و از دست آنها خارج است سفر مریم رجوی به آلبانی بی حکمت نبوده طبق گزارشهایی که بدستمان رسیده نشست هایی با افراد در آلبانی برگزار کرده و به آنها روحیه می دهد و تعهدات ماندگاری در فرقه را از آنها میگیرد و وعده های سر خرمن به آنها میدهد که در این رابطه کارت وعده های سر خرمن دادن سوخته و ریزش نیرو در آلبانی ادامه دارد .

 

سئوال دوم !

یعنی شما می گویید ریزش نیرو در آلبانی ادامه دارد ؟

دقیقا . در سئوال اولی که شما کرده بودید توضیح دادم آلبانی عراق نیست که با زور و فشار و تهدید افراد نگه داشت . فرد با چه انگیزه ای خودش را در فرقه حبس کند صورت مسئله اصلی ( سرنگونی ) بود از روی میز فرقه جمع شده سرنگونی در کار نیست از قبل هم نبوده رجوی و سرانش در آن اسارتگاه اشرف لعنتی با فریب همه را نگه داشته بودند . بهترین گزینه در حال حاضر برای افراد در فرقه در آلبانی جدا شدن از فرقه است چون کاری در فرقه ندارند فقط فرقه از افراد حاضر سوء استفاده سیاسی می کند و یا ژست سیاسی می گیرد در جیب خودش می ریزد . ریزش نیرو در فرقه ادامه دارد و ادامه خواهد داشت .

 

سئوال سوم !

چند روز پیش خبری خواندم که مهدی ابریشمچی برای افراد در آلبانی نشست گذاشته و به نوعی آنها را تهدید کرده شما در این رابطه نظری دارید ؟

 

من هم خبر را خوانده ام . مهدی ابریشمچی یک لات است دست هر چه لات و لمپنیزم در جامعه عادی را از پشت بسته کارش همین است یادم می آید در نشست طعمه نشست ضد بشری رجوی و سرانش همین آقای لات در مقری بنام باقرزاده در سالن میله ای نشست برگزار می کرد فحش و بدبیرایی که می داد در جامعه عادی به زبان نمی آوردند در و تهدید می کرد که هر کسی تشکیلات ما را رها کند منظورش ببُرد آن را تحویل استخبارات عراق می دهیم که حسابش را برسند در رابطه با این موجود بی شاخ دُم نباید زیاد بحث کرد چون اسم آن حالت تهوع می آورد و از انسانیت یک سر سوزنی بویی نبرده است . عربده های این موجود در رابطه با افراد در آلبانی کارایی ندارد در نشست به افراد گفته آلبانی در دست ماست همین طور کمیساریا  قُمپُز در می کند . باید ببخشید که از این جمله استفاده می کنم . باید به این حیوان گفت آخه شما چکاره هستید فکر کردید آلبانی استخبارات عراق است چند وقت پیش مقاله ای از آلبانی خواندم مردم آلبانی سایه فرقه رجوی را با تیر می زنند گفته اند آمریکا چرا خار را در کشور ما کاشته چرا در آمریکا این خار را نکاشت . مردم آلبانی از فرقه رجوی بیزارند . یک پیشنهادم به مریم رجوی در رابطه با ابریشمچی دارم یک زنجیر به گردن ابریشمچی بیندازد و به درخت آن را ببندد چون هر کسی را گاز بگیرد آن فرد تا آخر عمرش بایستی از بیماری هاری رنج بکشد .  

 

سئوال چهارم !  شما چندین سال با فرقه رجوی بودید تجربه شما در رابطه با قرقه رجوی چیست ؟

ما در فرقه رجوب که بودیم تجربه خوبی نداشتیم مگر رجوی و سرانش تجربه خوب برای کسی می گذارند که فرد استفاده کند در اسارتگاه اشرف یک خنده از ته دلمان در نمی آمد همش تحقیر . نا امیدی . فحش و بد و بیرا . سرکوب و..... اتفاقا مقاله نویسی ما و افشاگری ما در سایتها و ارئه دادن تجربیاتمان است با این کار می خواهیم کسی در دام فرقه مخرب رجوی نیفتد فرقه ای بسیار خطرناک پایه و اساس آن بر تبلیغات دروغ و فریب سوار است فرقه ای که شعار آن آزادی و برابریست این ظاهر قضیه است در باطن ضد بشر و ضد آزادیست فرقه ای که ضد مردم خودش باشد  اطلاعات مردم ایران را به بیگانگان می دهد مزدوری کند بایستی این فرقه را از روی زمین حذف کرد چون انگلی بیش نیستند .

 

 

سئوال پنجم ! حرف ناگفته ای در رابطه با فرقه رجوی  دارید که بزنید ؟

اگر سالها شب و روز در رابطه با عملکرد فرقه رجوی حرف بزنیم کم گفتیم که زیاد نگفتیم رجوی و سرانش چندین سال در اسارتگاه خود به ما بد کردند ماهیت خودشان را از سال 73 به بعد نشان دادند ولی متاسفانه نمی توانستیم در حصاربسته اعتراض کنیم هر کاری دلشان می خواست با ما می کردند از ما می خواستند به زور هم که شده انقلابی تا خورده بسازنند در عالم واقع در تشکیلات رجوی ما برده ای بیش نبودیم در دوران برده داری زندگی برده ها بهتر از زندگی در فرقه رجوی بود . جنایتی که رجوی کرده هیچ کس نکرده . جالب است هنوز هم در تبلیغات دروغین خود دم از ارتش باصطلاح آزادی می زنند یک سری آدمهای روانی و پیر و پتال دور هم جمع شده اند و در رویا ی پوشالی خودشان زندگی می کنند شعارهایی که می دهند مرغ پخته را به خنده می اندازند . یک روزی نه چندان دور رجوی و سران جنایتکارش بایستی حساب پس دهند .

 

فواد بصری