قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

یک سوم دختران نوجوان انگلیسی قربانی خشونت جنسی هستند

حدود یک سوم از دختران نوجوانان انگلیسی، قربانی خشونت های جنسی هستند و متاسفانه تبلیغات رسانه ای نیز در گسترش این پدیده و تغییر نگرش باورهای افراد نسبت به این موضوع تاثیر بسیار شگرفی داشته است.

به گزارش فارس به نقل از روزنامه انگلیسی دیلی‌تلگراف، تحقیقات نشان می‌دهد یک سوم دختران نوجوان انگلیسی قربانی خشونت جنسی از سوی دوستان خود هستند. بر اساس مطالعات انجام شده از سوی موسسه حمایت از کودکان (NSPCC)، نوجوانان زیر 18 سال بیشتر از جوانان در معرض سوءاستفاده های جنسی قرار می گیرند. 
 
این مطالعه نشان می‌دهد که متاسفانه باور اشتباهی در مورد تجاوز به عنف در میان نوجوانان انگلیسی وجود دارد.
 
به نظر می رسد بسیاری از تبلیغات در تلویزیون، سینما و اینترنت در تلاش برای به چالش کشیدن و تغییر نگرش جوانان نسبت به تجاوز به عنف هستند.
 
تعداد زنانی که به لحاظ عاطفی مورد سواستفاده جنسی قرار گرفته اند، بسیار بیشتر از افرادی است که در خیابان مورد حمله قرار گرفته اند؛ این مطالعه همچنین نشان می‌دهد که دختران جوانان در بسیاری از مهمانی‌ها تحت فشار مجبور به پذیرش رابطه جنسی می‌شوند.
 
"نیک کلگ" معاون نخست وزیر انگلیس معتقد است تجاوز جنسی تنها محدود به سواستفاده از سوی افراد غریبه نمی‌شود.  ما تلاش می‌کنیم تا جنبه‌های مختلف سواستفاده جنسی را برای نوجوانان تشریح کنیم. در حال حاضر این کمپین با بسیاری از مراکز خیریه از جمله موسسه حمایت از کودکان در برابر ظلم همکاری می کند. 
 
گفتنی است این کمپین کار خود را در سال 2010 و باهدف آگاهی بخشی به نوجوانان در مورد تجاوزات جنسی، گسترش روابط سالم و بهداشتی در میان نوجوانان آغاز کرد.
 
همچنین این گزارش نشان می دهد یک سوم نوجوانان دختر و حدود 16 درصد از پسران، یک رابطه خشونت آمیز جنسی را تجربه کرده‌اند.
 
با توجه به نتایج به دست آمده، این مرکز تلاش می‌کند تا اطلاعات مفیدی را در اختیار نوجوانان قرار داده و باورهای غلط آنها را اصلاح نماید. باز کردن این موضوع به نوجوانان کمک می کند تا به اعتماد به نفس بیشتری با هر گونه سواستفاده جنسی برخورد کنند و بتوانند خود را از خطرات احتمالی محافظت نمایند.

شما را به خدا نگاه کنید این ابلهان چکار می کنند .

می گویند خر را از قبرس می آورند . نگو که فرقه رجوی پُر از خر است کسانی را که در عکس مشاهده می کنید عناصر توجیح شده فرقه رجوی در پایگاه آمریکایطها در بغداد هستند مشغول شستن مدفوع سربازان آمریکایی . کسانی که به مریم رجوی لبیک گفتند و در حال حاضر در مدفوع آمریکاییها دسته و پنجه نرم می کنند . مریم رجوی چقدر پست است .


مصاحبه با مسعود بنی صدر

 

مسئول بلند مرتبه سابق سازمان مجاهدین خلق مسعود بنی صدر به سئوالات پاسخ می دهد .

 

 

 قسمت اول

بعد از ظهر بخیر مسعود

از اینکه قبول کردی با من صحبت کنی بسیار متشکرم. فکر میکنم که ارتباط ایمیلی بهتر است، لذا سؤالاتم را در زیر می آورم. مقداری راجع به سوابق امر است. من میخواهم در خصوص نقشی که مجاهدین خلق میتوانند در شرایط فعلی ایران داشته باشند بنویسم؛ خصوصا اگر حمایت از سازمان مجاهدین خلق به صورت علنی یا به صورت مخفی بتواند برای آمریکا و اسرائیل مفید باشد، یا اگر اساسا تأثیری چه مثبت و چه منفیبر برنامه هسته ای ایران داشته باشد.

سؤالات:
-
آیا کمک مالی یا دادن تعلیمات به سازمان مجاهدین خلق یا افرادی از این سازمان میتواند به لحاظ استراتزیک (چه برای اسرائیل و چه برای ایالات متحده) منطقی باشد؟ یا این کلا ایده خوبی نیست؟
-
آیا سازمان مجاهدین خلق میتواند به صورت فعال سعی نماید تا علیه رژیم ایران و برنامه هسته ایش اعمال خرابکارانه انجام دهد؟
-
آیا این به نفع ایالات متحده است که سازمان مجاهدین خلق را از لیست سازمان های تروریستی خارج نماید؟
-
عواقب منفی حمایت از سازمان مجاهدین خلق چیست؟
-
اگر اسرائیل تصمیم بگیرد تا ضربه نظامی به ایران بزند، آیا سازمان مجاهدین خلق میتواند یک متحد مهم برای اسرائیل باشد؟
-
اگر طرح این سؤال اشکالی نداشته باشد، چرا شما سازمان مجاهدین خلق را ترک کردید و دیدگاه شما نسبت به سازمان در حال حاضر چیست؟
-
سؤال آخر، آیا چیز دیگری هم هست که لازم باشد بدانم، یا آیا کسی هست که لازم باشد با او هم صحبت کنم؟

مجددا تشکر میکنم.

با آرزوی بهترین ها، گزارشگر

  
گزارشگر عزیز، پاسخ من به سؤالات شما در زیر آمده است:

ابتدا اجازه بدهید به سؤال آخر شما جواب بدهم چرا که مبنای خوبی برای پاسخ به سایر پرسش های شما خواهد بود.

دیدگاه من نسبت به سازمان مجاهدین خلق:

به عقیده من، سازمان مجاهدین خلق از سال 1985 به یک فرقه مخرب تبدیل شد، چرا و چگونه؟ من این موضوع را در مقاله ای که لینک آنرا در زیر می آورم تشریح نموده ام. بطول خلاصه، من معتقدم تمامی گروه های خشونت طلب و تروریست برای بقای خود راهی به غیر از تبدیل شدن به یک فرقه مخرب ندارند. وقتی در سال 1981 استراتژی و متعاقبا تمامی تاکتیک های سازمان مجاهدین خلق به تروریسم کور تغییر کرد؛ این سازمان برای بقا چاره ای جز اینکه به تدریج به یک فرقه بدل گردد نداشت.
 
خوشبختانه امروزه بسیاری از سازمان های مستقل، متخصصان، و حتی دولت ها قبول دارند که سازمان مجاهدین خلق تمامی خصوصیات یک فرقه مخرب را دارا میباشد؛ برای مثال میتوانید به گزارش RAND مراجعه نمائید. متن کامل این گزارش را میتوانید در لینک زیر بخوانید من اعتقاد دارم که تمامی فرقه ها برای جذب نیرو و همچنین مانیپوله کردن ذهن اعضا نیاز به یک دکترین یا یک ایدئولوژی دارند، ولی در واقعیت آنها تنها دو اصل بیشتر ندارند که پیروان فرقه می بایست به آنها وفادار باشند و حتی برای آن بمیرند و کشته شوند:

1. بقای فرقه به هر قیمت

2. اطاعت محض و وفاداری نسبت به رهبر فرقه

فرقه ها برای وادار نمودن اعضای خود به پذیرش این دو اصل در درون خود از متدهای مختلف مانیپولاسیون ذهن استفاده میکنند (اگر بخواهید بیشتر بدانید میتوانید مقاله مرا در این خصوص در لینک زیر مطالعه نمائید) و در بیرون از خود فریب دادن دیگران را به عنوان بخشی از دکترین خود تئوریزه می نمایند (به شکلی که، من اعتقاد دارم تمامی فرقه های مخرب، به لحاظ ایدئولوژیک منافق هستند)؛ به عبارت ساده تر آنان علنا و اصالتا اعتقاد دارند که "هدف وسیله را توجیه میکند". یا به عبارت دیگر به شکل بوقلمون، میتوانند ظرف چند ساعت یا حتی چند دقیقه بسته به شرایط یا منافع فوری یا دراز مدتشان رنگ عوض کنند .بعد از انقلاب ایران، در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 میلادی، سازمان مجاهدین خلق از یک سازمان چریکی (یا تروریستی، بسته به تعریفی که افراد مختلف ارائه میدهند) به یک گروه سیاسی تبدیل گشت که هزاران جوان ایرانی را جذب نمود. ولی بعد از بازگشت مجددا به تروریسم، با نادیده گرفتن و نقض نمودن اخلاقیات، اعتقادات، و اصول مردم، خصوصا همکاری با رئیس جمهور وقت عراق صدام حسین بعد از تجاوز عراق به خاک ایران، تمامی حمایت خود در داخل ایران را از دست داد و در حقیقت در انظار عمومی به عنوان خائن به مصالح ملی شناخته شد. اگر چه مجاهدین خلق حدود 3400 عضو در عراق دارند و شاید چند صد نفری هم عضو و هوادار در اروپا و آمریکا داشته باشند، ولی میتوانید مطمئن باشید که در مقایسه با هر گروه ایرانی دیگر (چه موافق و چه مخالف دولت ایران، و چه در داخل و چه در خارج از ایران) به شدت مورد تنفر ایرانیان هستند و به همین علت است که گروه اوپوزیسیون دیگری (چه در داخل و چه در خارج از ایران) حاضر به همکاری با آنان نیست. متوسط سن اعضای سازمان مجاهدین خلق حدود 45 سال است، و از آنجا که در سال 2003 توسط آمریکائی ها خلع سلاح شدند، میتوانم بگویم که اکثریت اعضایشان بسیار مسن و فاقد آموزش برای هر گونه فعالیت نظامی واقعی و مؤثر هستند. با این وجود، این بدان معنی نیست که آنان این ظرفیت را ندارند که مجددا به یک گروه ترویستی تبدیل گردند، یا هرگز نمیتوانند چند هدف ساده از جمله دانشمندان ایرانی را مورد سوء قصد قرار دهند.

- آیا کمک مالی یا دادن تعلیمات به سازمان مجاهدین خلق یا افرادی از این سازمان میتواند به لحاظ استراتزیک (چه برای اسرائیل و چه برای ایالات متحده) منطقی باشد؟ یا این کلا ایده خوبی نیست؟

اولا؛ سازمان مجاهدین خلق یک فرقه مخرب است، و از ابزارهای فرقه ای استفاده میکند؛ آنان همیشه به دنبال منافع خاص خودشان هستند. ممکن است اینها در یک یا چند مقطع قابل استفاده باشند، ولی در کل از آنجا که به هیچ قاعده، اخلاق، اصل، یا قراردادی پایبند نیستند (به غیر از دو ارزش اصلی تمامی فرقه های مخرب که در بالا ذکر شد)، همانند القاعده، غیر قابل اعتماد می باشند. لذا به لحاظ استراتژیک اعتقاد دارم که به نفع هیچ کس یا هیچ کشوری نیست که، نه تنها به مجاهدین خلق، بلکه به هیچ فرقه مخرب دیگری، اعتماد کند و لازم است توجه شود که همکاری با آنان ممکن است بزودی به کابوس خودشان، همانند همکاری ایالات متحده با القاعده در افغانستان در دوره اشغال شوروی سابق، بدل گشته و فاجعه 11 سپتامبر دیگری را بوجود آورد. ادامه دارد ......