قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

خاطرات فواد

قسمت دوم .

سپس مرا قرنطینه کردند و با این اقدام قصد تنبیه مرا داشتند  یکی از روزها که سرگردمصطفی به من سر زد به اوگفتم چرا مرا زندانی کردید در جواب به من گفت تو به این محل میگویی زندان این جا بهشت است به او گفتم اگر این جا بهشت است پس جهنم کجاست گفت ایران است به او گفتم پس من جهنم را ترجیح می دهم . در جواب به من گفت تو زیاد حرف می زنی اگر ادامه دهی تو را به عنوان جاسوس تحویل دولت عراق می دهیم . دولت عراق درجا تو را اعدام می کند . پنجاه روزی در قرنطینه بودم طی پنجاه روز به لحاظ روحی مرا زیر فشار گذاشتند غذا به اندازه کافی به من نمی دادند ، آب ساختمان را قطع می کردند ، برق ساختمان را قطع می کردند ، کنار ساختمان شلیک هوایی می کردند ، شیشه نوشابه خالی در ساختمان می انداختند ، یکی از روزها  یک نفر به اسم علی با دو نفر از افراد  سازمان وارد ساختمان شدند مرا روی یک صندلی نشاندند دستهایم را از پشت بستند ویک چشم بند به چشمانم زده و مرا به باد کتک گرفتند  بعد از کتک کاری مرا نزد حجت بُردند حجت به من گفت پیش ما می مانی یا خیر . من هم در جواب به او گفتم من می خواهم به ایران نزد خانواده ام برگردم من کشش ندارم درمناسبات شما باشم .درجواب به من گفت اگر تعهد نامه ماندن در مناسبات ما را امضاء نکنی همین حالا تورا به عنوان جاسوس تحویل دولت عراق می دهیم تصمیم با خودت است من هم ناچارا برگه را امضاء کردم بعد از امضاء تعهد نامه سرگرد مصطفی سراغم آمد گفت آماده شو به مقر برگردیم . باز هم برگشتم پله اول بازگشت به مناسبات منگول همان آش و همان کاسه مناسبات سکت ( بسته ) و بی روح مدت دوماه در زندانی بنام سردار وقت خودم را گذراندم یک روز در محوطه قدم می زدم و به خودم لعنت و نفرین را می فرستادم که این چه بلایی بود که بر سر خودم آوردم در همین حین مصطفی آمد به من گفت بعدازظهر برو اتاق حجت با تو کار دارد بعد از ظهر همان روز رفتم اتاق حجت چند دقیقه ای حرفهای مفت تحویل من داد و گفت می خواهیم تو را به یک محل بزرگتری بفرستیم که به ذهنت هم نمی زند برو حاضر شو که وقت نداریم و بایستی زود حرکت کنیم بعد از یک ساعتی حرکت کردیم اولین چیزی که به ذهنم زد می خواهند مرا به نیروی مرزی تحویل دهند که به ایران بروم در خودرو حرف از اشرف بود این موضوع ذهن مرا درگیر خودش کرده بود که این ها با خودشان در رابطه با چی صحبت می کنند با این وجود اهمیتی نمی دادم بعد از سه الی جهار ساعت تردد با خودرو به یک درب آهنی میله ای خیلی بزرگی رسیدیم حجت به من گفت این همان جایی است که گفته بودم به این محل می گویند پادگان اشرف پایتخت مجاهدین ،  تازه فهمیدم در خودرو اشرف ، اشرف می کردند منظورشان پادگان اشرف است . نیم ساعتی کنار درب اسارتگاه اشرف ایستاده بودم فردی بنام علی رضا آمد بعد از سلام و احوال پرسی مرا از حجت تحویل گرفت . از چاله در آمدم افتادم در یک چاه عمیق ،

ادامه دارد ...........

گام مثبت پناهندگی ساکنان اشرف

بنا به نقل سازمان ملل و دیپلماتهای غربی در روز یکشنبه، در 31 دسامبر بیش از سه هزار نفر از معارضان جمهوری اسلامی مقیم اردوگاه اشرف عراق که از سوی دولت این کشور تهدید به اخراج شده بودند، از سازمان ملل درخواست پناهندگی کرده اند، حرکتی که می تواند به رفع یکی از آزاردهنده ترین مشکلات کشور عراق از زمان دیکتاتوری صدام حسین منجر شود.

کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل اعلام کرده است که به زودی به 3200 مورد درخواست پناهندگی رسیده از شبه نظامیان مجاهدین خلق ساکن در اردوگاه اشرف، واقع در شمال عراق، رسیدگی می کند.

یک دیپلمات غربی که نمی خواست نامش فاش شود، این اقدام مجاهدین را «گام بسیار مثبت رو به جلو» توصیف می کند.

اگرچه، کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل در بیانیه ای که اخیراً منتشر نموده، اعلام کرده است که پناهندگی تنها می تواند به افراد اعطا شود و نه به گروه، به عنوان یک کل. در واقع، به نظر می رسد مجاهدین خلق در آستانه پذیرش انحلال ساختار نظامی خود است، تقاضایی که آن را جیمز جفری، سفیر ایالات متحده در ماه در ژولای گذشته به این سازمان ارائه نموده است.

به گفته این دیپلمات غربی، آژانس پناهندگی سازمان ملل از دولت عراق درخواست کرده است تا تعطیلی کمپ اشرف را شش ماه به تأخیر بیاندازد. بنا بر گفته یکی از مقامات رسمی ایالات متحده، سفارت این کشور در عراق هنوز این درخواست را تأیید نکرده است و منتظر آژانس پناهنگی است تا تقاضانامه های رسیده را بررسی کند. سخنگوی دولت عراق هنوز در این باره اظهارنظری نکرده است.

مجاهدین خلق در طول جنگ هشت ساله با ایران (1980-1988) مانند ماشینی جنگی در ائتلاف با صدام حسین جنگیده اند. اما بعد از تهاجم سال 2003 آمریکا به عراق که به سرنگونی دیکتاتور عراق منجر شد، این سازمان دچار وضعیتی نامعلوم شد. نخست وزیر نوری المالکی، مجاهدین خلق را گروهی تروریستی می داند و خواستار برچیده شدن اشرف و اخراج اعضای آن تا پایان سال شده است.

سازمان مجاهدین خلق تا همین اواخر بر دریافت وضعیت پناهندگی از عراق اصرار داشتند، اما ماه آگوست گذشته و در جریان مذاکره با استراون استیونسن، نماینده محافظه کار اسکاتلندی اتحادیه اروپا، و آنتونیو گوتیرس، کمیسر ارشد کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل درژنو موضع خود را تغییر دادند.

استیونسن در یادداشتی به روزنامه مک کلاچی بیان کرده است که وی امید دارد درخواست پناهندگی فردی مجاهدین به اسکان مجدد آنها در کشورهای اتحادیه اروپا یا کشورهای ثالث منجر شود. وی، می افزاید: «مجاهدین خلق مدت ها است تظاهر به نظامی گری را کنار گذاشته، از ایده زندگی جمعی دست کشیده اند.»

دولت ایالات متحده، مجاهدین خلق را در سال 1997 در لیست گروه های تروریستی خود قرار داد و این سازمان را یک فرقه معرفی می نماید.

خاطرات فواد

قسمت دوم .

سپس مرا قرنطینه کردند و با این اقدام قصد تنبیه مرا داشتند  یکی از روزها که سرگردمصطفی به من سر زد به اوگفتم چرا مرا زندانی کردید در جواب به من گفت تو به این محل میگویی زندان این جا بهشت است به او گفتم اگر این جا بهشت است پس جهنم کجاست گفت ایران است به او گفتم پس من جهنم را ترجیح می دهم . در جواب به من گفت تو زیاد حرف می زنی اگر ادامه دهی تو را به عنوان جاسوس تحویل دولت عراق می دهیم . دولت عراق درجا تو را اعدام می کند . پنجاه روزی در قرنطینه بودم طی پنجاه روز به لحاظ روحی مرا زیر فشار گذاشتند غذا به اندازه کافی به من نمی دادند ، آب ساختمان را قطع می کردند ، برق ساختمان را قطع می کردند ، کنار ساختمان شلیک هوایی می کردند ، شیشه نوشابه خالی در ساختمان می انداختند ، یکی از روزها  یک نفر به اسم علی با دو نفر از افراد  سازمان وارد ساختمان شدند مرا روی یک صندلی نشاندند دستهایم را از پشت بستند ویک چشم بند به چشمانم زده و مرا به باد کتک گرفتند  بعد از کتک کاری مرا نزد حجت بُردند حجت به من گفت پیش ما می مانی یا خیر . من هم در جواب به او گفتم من می خواهم به ایران نزد خانواده ام برگردم من کشش ندارم درمناسبات شما باشم .درجواب به من گفت اگر تعهد نامه ماندن در مناسبات ما را امضاء نکنی همین حالا تورا به عنوان جاسوس تحویل دولت عراق می دهیم تصمیم با خودت است من هم ناچارا برگه را امضاء کردم بعد از امضاء تعهد نامه سرگرد مصطفی سراغم آمد گفت آماده شو به مقر برگردیم . باز هم برگشتم پله اول بازگشت به مناسبات منگول همان آش و همان کاسه مناسبات سکت ( بسته ) و بی روح مدت دوماه در زندانی بنام سردار وقت خودم را گذراندم یک روز در محوطه قدم می زدم و به خودم لعنت و نفرین را می فرستادم که این چه بلایی بود که بر سر خودم آوردم در همین حین مصطفی آمد به من گفت بعدازظهر برو اتاق حجت با تو کار دارد بعد از ظهر همان روز رفتم اتاق حجت چند دقیقه ای حرفهای مفت تحویل من داد و گفت می خواهیم تو را به یک محل بزرگتری بفرستیم که به ذهنت هم نمی زند برو حاضر شو که وقت نداریم و بایستی زود حرکت کنیم بعد از یک ساعتی حرکت کردیم اولین چیزی که به ذهنم زد می خواهند مرا به نیروی مرزی تحویل دهند که به ایران بروم در خودرو حرف از اشرف بود این موضوع ذهن مرا درگیر خودش کرده بود که این ها با خودشان در رابطه با چی صحبت می کنند با این وجود اهمیتی نمی دادم بعد از سه الی جهار ساعت تردد با خودرو به یک درب آهنی میله ای خیلی بزرگی رسیدیم حجت به من گفت این همان جایی است که گفته بودم به این محل می گویند پادگان اشرف پایتخت مجاهدین ،  تازه فهمیدم در خودرو اشرف ، اشرف می کردند منظورشان پادگان اشرف است . نیم ساعتی کنار درب اسارتگاه اشرف ایستاده بودم فردی بنام علی رضا آمد بعد از سلام و احوال پرسی مرا از حجت تحویل گرفت . از چاله در آمدم افتادم در یک چاه عمیق ،

ادامه دارد ...........

مجاهدین ماهانه 60 میلیون دلار از صدام دریافت میکردند

رئیس حزب کنگره ملی عراق گفت: مجاهدین، تنها در یک مورد و به صورت ماهانه، 60 میلیون دلار از صدام رشوه دریافت میکردند.

احمد‌الچلبی در دیدار و گفت‌وگو با دبیرکل کانون هابیلیان با بیان مطلب فوق اظهار داشت: همه رهبران عراق به خطر وجود این سازمان تروریستی وقوف کامل دارند و من نیز بارها و در گفت‌وگو با برخی مقامات دینی و سیاسی عراق، خطر تداوم وجود مجاهدین در عراق را گوشزد کردم.

وی با اشاره به سرکوب قیام انتفاضه عراق توسط مجاهدین اظهار داشت: این فرقه در تمام سیاست‌‌های جنایتکار معدوم عراق، با وی همراه بود و برای اجرای فرامین صدام هر کاری می‌‌کرد.

عضو شورای رهبری ائتلاف ملی عراق افزود: زمانی که رئیس شورای انتقالی عراق بودم برای اولین بار پیشنهاد اخراج این فرقه و مصادره تمام اموالشان را ارائه کردم.

وزیر نفت سابق عراق ادامه داد: به این موضوع وقوف کامل داریم که سران این گروه مانع از دیدار خانواده اعضای این فرقه با فرزندان اسیرشان در پادگان اشرف می‌شوند و از این رو تلاش زیادی برای فراهم کردن زمینه این دیدار انجام داده‌ایم.

وی افزود: بارها در مورد حضور این فرقه در عراق هشدار داده‌ و اعلام کرده‌ایم که این گروه را اخراج و به اروپا خواهیم فرستاد.

پادگان مرگ

پادگان مرگ ، همان پادگان اشرف است اسارتگاه رجوی ، هر کسی وارد آن شود به هیچ عنوان نمی تواند از آن خارج شود معمولا کسانی که آگاهی به نحوه عمل کرد سازمان را ندارند با فریب آنها را به پادگان منتقل می کنند . بعد از مدتی افراد جدید الورود ماهیت مناسبات درون پادگان برای آنها کاملا روشن می شود درخواست و یا اعلام جدایی می کنند . جدایی از فرقه مجاهدین خلق به هیچ عنوان امکان پذیر نیست اگر کسی اسرار کند که می خواهم از فرقه جدا شوم  با تحقیر و شکنجه های فیزیکی مواجه می شود قانون پادگان مرگ این است کسی حق این را ندارد از من جدا شود . پادگانی که حصار آن بسته و شیوه  بسته ( سکت ) در آن اعمال می شود . زندگی در پادگان  خیلی مشکل است هیچ گونه آزادی فردی وجود ندارد ساعت های روز افراد به کار مشغولند پیچیدگی و شیاد بازی فرقه آنقدر بالاست که ساعت های روز را طوری تنظیم می کنند که کسی وقت نداشته باشد به آینده و به دنیای بیرون از خود فکر کند . از افراد مستمر بیگاری می کشند . بعد از اتمام کار افراد در نشست های مغز شویی شرکت می کنند و از کارهای نکرده و مواردی که در طی روز به ذهن آنها زده را در نشست جمعی بیان می کنند و از سوی مسئول نشست مورد تحقیر و سرکوب قرار می گیرند . چه قبل و چه حال سازمان تبلیغاتی که بیرون از مناسبات می کند به گوش هر کسی برسد فکر می کند که پادگان اشرف بی نظیر است درون پادگان اشرف را بشکافیم پادگان مرگ و تباهی بیش نیست . من نزدیک به 19 سال در این پادگان زندگی کردم . 19 سال از بهترین دوران زندگی ام را در پادگان مرگ بدون هیچ هدفی به تباهی کشیده شد طی این سالها سر قبری گریه کردم که مرده ای در آن نبود . در شرایط فعلی کسانی هستند که در آن پادگان با زور و فشار نگهداری می شوند کسانی که با دنیای بیرون خودشان قطع هستند هویت را از آنها گرفته اند آنها را تبدیل کرده اند به آدمهای بی هویت . فقط بایستی ذهن خودشان را به سمت رهبر فرقه سوق دهند دقیقا رهبری فرقه دنبال همین است که بتواند خط و خطوط شوم خودش را پیش ببرد . در عوض رهبری فرقه هیچ ارزشی برای این افراد قائل نیست   و آنها را قربانی خودش می کند . برای هر شنونده ای عمل کرد پادگان مرگ و تباهی را تعریف می کنم باوری به حرفهایم ندارد وهضم کردن حرفهایم برای آن سخت است در جواب به من می گوید آیا چنین محلی در این دنیا وجود دارد ؟  واقعیت این است که وجود دارد . واقعیتی که رجوی رهبری فرقه محل را در بیابانهای برهوت عراق بنام !! پادگان مرگ !! بنا کرده و زیر پوش افراد انقلابی و سرنگونی  مثل زالو دارد خون انسانها را در آن محل می مکد . به امید روزی که بساط جادوگری رجوی و سرانش جمع شود .