قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

گفتگویی دوستانه با آقای فواد بصری

قسمت پایانی

حسینی : آیا شما در فرقه رجوی ضربه روحی خورده اید که برای شما تبدیل به کابوس شده باشد ؟
آقای بصری : من بیشترین ضربه روحی را در نشستی بنام ( طعمه ) خوردم برای من تبدیل به کابوس شده بود نشستی بغایت ضد انسانی که چهار ماه بطول انجامید و در مقری بنام باقرزاده برگزار شد مسئول مستقیم نشست خود رجوی و مریم قجر بود جالب بود در سالن اجتماعات مقر رجوی و مریم قجر شمشیر را از رو بر علیه ما بسته بودند و در بیرون سالن چادرهایی بر پا کرده بودند ، نام چادرها را گذاشته بودند دیگچه ، در چادرها شورای سرکوب که همان باصطلاح شورای رهبری فرقه شمشیر خودشان را از رور بر علیه ما بسته بودند از دو طرف به جان ما افتاده بودند گویی که ما ارث پدری رجوی یا مریم رجوی را خورده بودیم و حالا بایستی پس می دادیم در مقر باقرزاده من شب و روز نداشتم یا در سالن میله ای زیر تیغ بودم و یا در چادرها ( دیگچه ) بعضی وقتها تعادل خودم را از دست می دادم شبها موقع استراحت کابوس می دیدم و از خواب می پریدم مهوش سپهری ( نسرین ) که نام او برای همه آشناست در نشست طعمه تا توانست افراد را زیر ضرب برد هدف از این کارش می خواست کرسی خودش را نزد رجوی محکم تر کند ، بد و بیرایی به افراد می گفت که در جامعه عادی افراد به یکدیگر نمی گویند ،  و از طرفی به شورای زنان فرقه خط و خطوط می داد که چگونه با افراد در نشست برخورد کنند هر یک از شورای زنان اگر خط و خطوط مهوش را جدی نمی گرفت کرسی خودش را از دست می داد بعد از اتمام نشست اکثر افراد نسبت به شورای زنان کینه داشتند و منتظر فرصتی بودند که خودشان را بر شورای زنان فرقه تخلیه کنند در آن زمان یادم می آید که چند زنی که در مقر ما بودند برای وعده های غذایی به سالن مراجعه نمی کردند در محل کارشان غذا می خوردند مردهایی که سابقه شان بالا بود از این چند تا زن در طی روز حفاظت می کردند بعضی مواقع هم مقر را ترک می کردند و به یک مقر دیگری می رفتند خودشان هم این احتمال را می دادند که ممکن است افراد سطوح پایین به آنها حمله کنند . تا سرنگونی صدام افراد کینه را در دلشان نگه داشته بودند،  با سرنگونی صدام اکثرا پا به فرار گذاشتند و نزد آمریکاییها رفتند و به رجوی گفتند باش تا صبح دولتت بدمد .

حسینی : چه پیامی برای کسانیکه همچنان در طلسم فرقه ای رجوی روزگار می گذرانند ، دارید ؟
آقای بصری : پیام من به کسانی که در زندان لیبرتی هستند . همه ما رکب بزرگی از رجوی فریبکار خوردیم رجوی برای قدرت طلبی خودش عمر ما را به تباهی کشید و در نهایت خودش پا به فرار گذاشت . شما انسان هستید نه برده رجوی و سرانش . شما هم می توانید برای خودتان تصمیم بگیرید و آینده خود را رقم بزنید رجوی و سرانش هیچ پایگا ه و جایگاهی در ایران ندارند تبلیغاتی که در تلویزیون خودشان می کنند دروغ محض است و خریداری ندارد شما که در زندان لیبرتی هستید فقط از شما ها سوء استفاده می کنند و خبرهای دروغ به خورد شما ها می دهند دنیا به این بزرگی در لیبرتی خلاصه نمی شود زندگی آزاد خیلی شیرین است اجازه ندهید سران عقب مانده رجوی بیشتر از این عمر شما را به تباهی بکشند زیر سلطه فرقه رجوی ماندن یعنی تباهی ، امیدوارم هر چه زودتر برای خودتان تصمیم بگیرید و زندگی آزاد برای خودتان انتخاب کنید . مرگ بر رجوی . درود بر آزادی

حسینی : الان که چند سال است به ایران برگشتید زندگی شما چگونه می گذرد .
 
آقای بصری : چند سالی که به ایران برگشتم ، خب ، آن اوایل زندگی کردن برایم خیلی سخت بود و با مشکلات زیادی مواجه بودم بعد از چندین سال در فرقه رجوی . زندگی قبلی که داشتم متلاشی شده بود آنقدر مشکلات بر من غلبه کرده بود امیدم را به زندگی از دست داده بودم و در درونم رجوی را لعنت می کردم که با من چکار کردی به خدا توکل کردم و از خدا کمک گرفتم در این رابطه خداوند کمکم کرد استارت زندگی خودم را زدم در یک مغازه لاستیک فروشی کار می کردم و بعد از مدتی در انجمن نجات مشغول شدم به کوری چشم رجوی و سرانش مجددا تشکیل خانواده دادم و خدا را شکر زندگی ام می گذرد در این رابطه جمهوری اسلامی کمک های زیادی به من کرد و آزاد دارم زندگی خودم را می کنم .

جمله پایانی : با تشکر از شما و وقتی که برای ما گذاشتید . با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده محترمتان . به امید روزی که همه انسانها به مرتبه ای از آگاهی دست یابند که هیچ فرقه ای توان ابراز وجود نداشته باشد . به امید آن روز .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد