در درون تشکیلات سازمان مجاهدین تقریبا همه چیز خفقان آور و به نهایت رنج و عذاب و محدودیت رسیده است. هیچکدام از اعضا حق ارتباط با خانواده خود را ندارند – حق استفاده از تلفن و اینترنت – روزنامه تلویزیون و ماهواره را ندارند.
تمامی اعضا بطور روزانه 4 الی 5 ساعت از وقت خود را بایستی در جلسات ایدئولوژیک بسر ببرند.
فکر کردن به مسائل سیاسی و ارائه نظر و حتی سوالات سیاسی جرم است - کسی وقت آزادی برای مطالعه و یا فراغت خارج از چهارچوب های تعیین شده ندارد – ساعات کار در حالیکه در دنیا 8 ساعت مجاز می باشد در اشرف از ساعت 5 صبح الی 11 شب می باشد که ساعت به ساعت آن برنامه ریزی شده و هیچکس حق ندارد و مجاز نیست به هیچ عنوان این برنامه را بهم بزند.
شرکت در تمام جلسات و برنامه ها و هر کاری در اشرف حتی رفتن به سالن غذاخوری و حتی استراحت، نوع کار، رنگ لباس، انتخاب دوست، صحبت کردن با همکاران و اعضای دیگر، ورزش... همه این امور تحت کنترل تشکیلات بوده و در یک اجبار کامل است.
مهمتر از همه، هیچکس نمی تواند عقایدش را آزادانه بیان کند، کسی نمی تواند انتقاد و یا ایده ای حتی در باره امور سازمان مطرح نماید، چه رسد در رابطه با امور شخصی و خودش و کلا هیچکس هیچ اجازه و هیچ حق فردی ندارد، تنها افراد بصورت ربات ها می توانند زندگی کنند.
چنین شرایطی مخصوصا در حالتی که فردی به بی محتوایی ایدئولوژی سازمان پی ببرد بسیارطاقت فرساست و زمانیکه من به عمق شعارهای توخالی تشکیلات و محتوای فرقه ای ایدئولوژی پی بردم دیگر برایم امکانپذیر نبود که بتوانم آن شرایط را تحمل کرده و در اشرف باقی بمانم لذا تصمیم گرفتم هر طور شده راهی برای خروج از اشرف پیدا کنم که خوشبختانه با کمک نیروهای عراقی و بعد هم با کمک هموطنان ایرانی ام از این فرقه نجات پیدا کردم.
البته سال ها بود به این نتیجه رسیده بودم و به مانند اسیری در آنجا بسر میبردم در فاصله سال های 72 تا 81 خروج از اشرف ممنوع بود و هر کس که فرار هم می کرد دستگیر شده و مجدد به اشرف بازگردانده می شد. اعضای شورای رهبری که اصلا نمی تواستند خارج شوند و با حکم مرگ مواجه بودند بعد از سال 81 تا سال 86 نیز نیروهای آمریکایی در کمپ مستقر بوده و اعضای جداشده به نزد آنها می رفتند و تنها در این دو سه سال اخیر امکانی بوجود امد که افراد باز هم با قبول ریسک و طرح فرار به نزد نیروهای عراقی بیایند.
مریم سنجابی