قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

خاطرات فواد

قسمت چهارم

آمادگی برای عملیات فروغ جاویدان :

با پذیرش قطعنامه سازمان افراد خیلی زیادی را زیر پوش سرنگونی از خارج به عراق منتقل کرد به خیلی از آنها پول هنگُفتی داده بود که در عملیات شرکت کنند . مقرها با کم بود جا مواجه بودند نفرات جدید شب ها در سالن غذا خوری استراحت می کردند . رجوی در رابطه با عملیات فروغ جاویدان ( دروغ جاویدان ) نشست توجیهی را در سالن اجتماعات  برگزار کرد . در نشست گفت ایران قطعنامه را پذیرفته وما هر چه زود تر بایستی به سمت ایران حرکت کنیم هماهنگی ها را با صاحب خانه ( صدام ) انجام داده ام . یادم می آید یک زنی درنشست پشت میکروفن رفت وبه رجوی گفت . مردم هنوز شناخت کافی نسبت به ما ندارند الان زود است به سمت ایران حرکت کنیم مردم به کمک ما نمی آیند . رجوی با حالت پرخاشگری به زن گفت چه زود باشد چه دیر باشد بایستی رفت شما دستور فرمانده کل را اجرا کنید . تهران همدیگر را خواهیم دید .نشست خیلی زود به اتمام رسید فردای همان روز استارت آماده سازی عملیات زده شد . هدایای صدام به پادگان اشرف سرازیر می شد که شامل :

اسلحه سبک ، تیربار ، نفربر ، کاسکاول برزیلی ، و..... توسط خودروهای سنگین به سمت اشرف سرازیرمی

شدند عملیات بایک طرح مُضحکی از سوی رجوی انجام شد ورجوی شکست سختی را از جمهوری اسلامی ایران  متحمل شد و ناچارا دستور عقب نشینی را داد اکثر افرادی که به اشرف بازگشتند آش و لاش بودند به چهره هایشان که نگاه می کردم انگیزه ماندن در سازمان را نداشتند بخصوص آنهایی که عضوی از بدنشان را از دست داده بودند . یک سری هم همسرانشان را از دست داده بودند . بعد از یک هفته رجوی نشست جمع بندی عملیات را برگزار کرد مریم خانم هم طبق معمول در کنار او نشسته بود و با کمال پُروِِیی گفت ما پیروز شدیم و این عملیات بزرگترین پیروزی در پروسه زندگی سازمان است . حرفهای مفتی که در نشست به خورد ما می داد و کم نمی آورد می خواست یک طوری طرح شکست  خورده خود را ماست مالی کند . خودش هم می دانست که دارد حرف مفت می زند ولی چاره ای نداشت یکی از حرفهای مفتی که می زد عملیات فروغ 2 بزودی محقق می شود و این بار تهران را فتح خواهیم کرد . در حال حاضر 23 سال است فروغ 2 محقق نشده و دارد در جا می زند و خوابهای پنبه دانه را در رابطه با سرنگونی می بیند .

ریزش نیرو بعد از عملیات فروغ جاویدان ( دروغ جاویدان )

بعد از شکست در عملیات فروغ  و نشست جمع بندی  فضای و خیلی پاسیوی در اشرف حاکم بود سازمان نیروئی که از خارج جهت شرکت در عملیات به عراق منتقل کرده بود اکثر آنها در عملیات کشته شده بودند  وآنهایی که برگشته بودند زخمی ویا آشولاش بودند . یک روز که به سالن غذا خوری مراجعه کردم نفرات جدید در سالن نشسته بودندبه همدیگر می گفتند . ببینید آقای رجوی به خاطرمقدار پولی که به ما داد چه بلائی بر سرما آوردبا این وضعیت به خارج برگردیم سگ هم ما راتحویل نمی گیرد . دو هفته ای از زمان عملیات گذشت بودکه استارت ریزش نیرو زده شد . نفراتی که سازمان جهت عملیات به عراق منتقل کرده بود سازمان مجددا آنها را به خارج فرستاد . واین کار روی نفرات خود سازمان تاثیر گذاشت خیلی از آنها دست بلند کردن واز سازمان اعلام جدایی کردند . من هم در همین حین رفتم با منصور صحبت کردم به او گفتم اکثر نفرات را دارید به خارج می فرستید مراهم همراه آنها بفرستید درجواب به من گفت تو که پاسبورت نداری تو اسیر بودی اگر می خواهی از مناسبات ما بیرون بری تو را تحویل دولت عراق می دهیم بعد از مدتی عراق به عنوان اسیر با ایران تورا  تباد ل می کند وخودت بهتر می دانی برگردی ایران چه عواقبی در انتظارت است ازحرفی که منصور به من زداز درون بهم ریخته بودم با خودم می گفتم اینها درتقلب وفریب مرز ندارند دوهفته ای در مقر آزاد می چرخیدم دست به سیاه وسفید نمی زدم منصور مرا خواست وارد اتاق منصور شدم فرمانده گردانها در اتاق منصور بودند منصور گفت مگر اینجا خانه خالست که ول می چرخی من هم به او گفتم قبل از عملیات قولهائی به من دادی چرا نفی می کنی درجواب گفت شیوه کار ما همین است وفرمانده گردانها شروع کردن به بدوبیرا به من . در نهایت منصور گفت برو وخیلی زود وضعیت تورا مشخص میکنم . سه روزی گذشت دوتا از فرمانده گردانهاسراغم آمدند مرا به یکی از اتاق کارفرمانده گردانها بردند این بار برخورد فیزیکی اساسی با من کردند یک کاغذی به من نشان دادند نوشته های آن عربی ومهر عراق پایین کاغذ زده شده بود یکی از فرمانده گردانها به من گفت این بار دیگر کارت تمام است در همین حین منصور وارد اتاق شد به من گفت هم وقت ما راگرفتی وهم خودت را اذیت می کنی من دلم به حال تو می سوزد قرارشده تورا امروز، فردا تحویل عراق دهیم ومطمئن باش اجازه نمی دهیم عراق تورا تحویل ایران دهد آنقدر درزندان عراق می مانی تا بپوسی . از آنجائی که رحمت رهبری ما شامل حال همه می شود تو هم می توانی کاری کنی که این رحمت شامل حال توهم بشود . تعهد بده در سازمان مسئولیت بپذیری وبار خود را به دوش بکشی واگر یک بار دیگر چوب لای چرخ ما بگذاری بلائی سرت می آوریم که اسم خودت رافراموش کنی  مجبور شدم خودم رابا جانی ها وآدم کش ها منطبق کنم در پشتیبانی کار می کردم سعی می کردم با کار زیاد از تناقضاتی که نسبت به سازمان داشتم فاصله بگیرم که بیش از این مرا عذاب ندهد . ریزش نیرو ادامه داشت اکثرا نفرات قدیمی سازمان بودند یک محل جدا گانه در اسکان برای نفرات جدا شده در نظر گرفته بودند هرفردی اعلام جدایی می کرد آن رابه محل مورد نظر منتقل می کردند  رجوی با بحران ریزش نیرو مواجه بود به تدریج به فرمانده گردانها سرایت می کرد با یک سناریوی ضد بشری و از قبل تنظیم شده به فرمانده گردانهای مجرد دختران هفده الی هجده ساله بنام ( هلو ) به فرمانده گردانها هدیه داد . به دختران 18 ساله دستور داد که با افرادی که سن پدرشان را دارد ازدواج کنند فقط برای منافع شخصی خودش که پشتش خالی نشود . کثافت کاری رجوی مرز ندارد .  مابقی نفرات با دیدن این صحنه مدعی زن شدند . گزارش درخواست ازدواج نفرات روی میزمسئولین سازمان می رفت . یادم می آید در آن دوران همه درگیر این موضوع بودند  خواسته هرفردی را برآورده نمی کردند از سازمان جدا می شد .  رجوی دید اگر به همین روال پیش برود تعداد خیلی محدودی در اشرف باقی می مانند . با پیچیدگی و شیادی تمام سال 1368 مریم عضدانلو را به عنوان مسئول اول سازمان معرفی کرد رجوی با معرفی مریم به عنوان مسئول اول می خواست استارت بندهای انقلاب را بزند .  طولی نکشید نشست ها با اعضای با سابقه سازمان شروع شد نشست های انقلاب ( طلاق حائل ) به مرورزمان نشست ها کلیه نفرات را دربرگرفت ..

اولین بند انقلاب بند ( الف) بند طلاق

درعملیات فروغ جاویدان برای همگان روشن شد که رجوی شکست نظامی خورد ونتوانست از تنگه عبور کند برای خود رجوی هم روشن بود . از آنجائی که رجوی در دورزدن افراد همیشه نمره آن بیست است عقربه رابه جای اینکه سمت خودش بچرخاند سمت نیروها چرخاند ودر نشست های متعدد که برگزار می کرد چنین مطرح کرد . در عملیات فروغ شکست ما نظامی نبوده ایدئولوژیک بود شما حائل ( زن ) داشتید و نتوانستید از تنگه عبور کنید در جمع بندی به این نتیجه رسیدیم که با داشتن حائل ( زن ) نمی توانیم برای فروغ  2 آماده شویم مواقعی که نشست در سالن اجتماعات برگزار می شد گوشه آخر سالن را نگاه می کردم  انتهای سالن صحنه چشم گیری بود مردهادنبال همسرانشان می گشتند وزنها دنبال شوهرانشان به نوعی داشتند به رجوی می گفتند این بحث های مزخرف را جمع کن . بند های انقلاب یکی پس از دیگری روی میز نفرات پرتاب می شد .بند الف ، ب ، ج ، و...... هرکدام ازبندهای انقلاب بحث خاص خودش رادارد که فعلا از این بحث می گذرم . اشاره ای به آن می کنم .  به گفته رجوی خالق انقلاب ایدئولوژیک مریم بود . با تحمیل کردن انقلاب مریم به افراد دیگر کسی جرات نداشت که درخواست زن کند و آنهایی که متاهل بودند بایستی همسرانشان را طلاق می دادند . یک سری طلاق دادند و یک سری به رجوی گفتند ! نه ! و از سازمان جدا شدند .

ادامه دارد ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد