محمد جعفرجان، برادر عزیزم هنوز دیر نشده، خودت را نجات بده
سلام !
امیدوارم حال شما خوب باشد و در
آینده ای نزدیک بتوانیم شما را در آغوش بگیریم .
من تا به حال چند نامه برایت ارسال کردم ولی متاسفانه هیچ جوابی از شما دریافت نکردم. این روزها خیلی به فکرت هستم و احساس می کنم در آینده ای نزدیک تو را در آغوش می گیریم . امیدوارم که این چنین باشد چون همه خانواده نگران شما هستیم.دلت به حال من نسوزد دلت به حال پدر و مادرت بسوزد. لااقل بعد از چندین سال یک تماس با آنها بگیر که صدایت به گوش آنها برسد. اگر این کار را انجام دهی می دانی چقدر آنها را خوشحال می کنی! هر چه فکرش را می کنم که چرا خودت را گرفتار کردی و جوانی خودت را به نابودی کشاندی نمی توانم خودم را قانع کنم.در مقری که شما زندگی می کنید خبرها را دنبال می کنم شما آزاد زندگی نمی کنید. شما زندانی هستید. ذهن شما را شستشو می دهند و درون شما را خالی کرده اند. از خودتان اراده ای ندارید. تصمیم گیرنده کسان دیگری هستند. برای شما تصمیم می گیرند چه کاری انجام دهید، چه کاری را انجام ندهید . واقعا این هم شد زندگی؟
نامه خانم مهین نجفی به برادرش محمد جعفر اسیر در فرقه رجوی
دلت را به چی خوش کردی این همه سال زندگی کردن در چاه و بدور از حقایق کجا را گرفتی آیا به نتیجه ای هم رسیدی؟ یا فقط ما و پدر و مادرت را داغدار کردی .
زمانی که در عراق بودی چندین بار من و مادر و چند بار با علی به عراق سفر کردیم. هر بار که سفر می کردیم امید داشتیم که با شما دیداری داشته باشیم ولی متاسفانه سران فرقه رجوی در کنار سیم خاردار آن پادگان خراب شده اشرف بد و بیراه نثار ما می کردند.
الان هم در آلبانی بقول خودشان
اشرف 3 ، همان شرایط عراق را برای شما بوجود آورده اند و شما نمی توانید تکان
بخورید. سران فرقه و رهبرانشان در ساختن زندان مهارت خاصی دارند . محمد جعفر هنوز
دیر نشده خودت را نجات بده. ما به هر لحاظ تو را تامین می کنیم نگران نباش … فقط
خودت را نجات بده ما همش به فکر شما هستیم و امیدواریم هر چه زوتر خودت را نجات
دهی … به امید آن روز که نزدیک است .
خواهرت مهین نجفی
فرشته یگانه: اینها خانواده های شما نیستند دشمن شما هستند
روزی که خانواده ها به درب اشرف مراجعه کردند سیستم فرقه رجوی بهم ریخت. سران فرقه می گفتند چند موشک به مقر اشرف اصابت کند و کشته بدهیم برای ما بهتر است تا خانواده ای به درب اشرف مراجعه کند. خانواده ها به درب اشرف مراجعه می کردند از جمله خانواده من …
در آن زمان که آمریکائیها در اشرف مستقر بودند اجازه دادند که خانواده ها به داخل اشرف وارد شوند و با سران فرقه رجوی هماهنگ کرده بودند که اجازه دهید خانواده ها با فرزندانشان دیداری داشته باشند. از آنجایی که سمبه پُر زور بود سران فرقه موافقت کرده بودند.
طبق اسامی همه ما را که خانواده هایمان برای ملاقات آمده بودند،جمع کردند و نزد فرشته یگانه بردند. برای تجمع نفرات یک سالن کوچکی را در نظر گرفته بودند.
چند دقیقه ای در سالن نشسته بودیم که فرشته یگانه وارد سالن شد و بدون مقدمه شروع کرد به پرخاشگری بر علیه خانواده ها و در ادامه گفت چرا می خواهید بروید با یک مشت مزدور خود فروخته ملاقات کنید؟!
خجالت نمی کشید جواب برادر را چگونه می خواهید بدهید من به جای شما باشم همین الان بر می گردم مقر و محل به این مزدوران نمی گذارم .. ما با این ها یک دریا خون فاصله داریم .. مگر شما بچه های سازمان نیستید ( خیلی جالب بود تا دیروز ما اسیران پیوسته بودیم سران فرقه خودشان را لای منگنه دیدند شدیم بچه های سازمان … این هم یکی از ترفند های کثیف سران فرقه رجویست. )
در تجمع آن روز فرشته یگانه خودش را به در و دیوار می کوبید که مانع ملاقات ما با خانواده ها شود . ولی در این رابطه شکست خورد و ما با خانواده های خود ملاقات کردیم .
بعد از ملاقات فرشته یگانه مجددا ما را خواست و گفت شما مرز را رد کردید و از این پس نمی توانیم به شما به دید یک مجاهد نگاه کنیم و شروع کرد به خانواده های ما بد و بیراه گفتن …
بعد از ملاقات با خانواده ام میز
فرقه را چپ کردم و هر روز روی میز آنها بودم . منتظر فرصتی بودم که خودم را از
فرقه نجات بدهم …. از دید فرقه رجوی خانواده به مثابه یک بُمب اتم است به همین
دلیل است که فرقه رجوی از دست خانواده در حال فرار است .
فواد بصری