قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

فاجعه عقب ماندگی در مجاهدین خلق .

مارتین کوبلر پس ازپایان مأموریت سه ساله خود از عراق رفت. اما مجاهدین خلق با هزاران مشکل و مصیبت همچنان در عراق جنگزده مانده اند و هیچ آینده ای برای آنها متصور نیست. از آنجایی که «رهبری عقیدتی هر شکست را برای سازمان به پیروزی تبدیل می کند» و این خاصیت ذاتی رهبری سازمان است، این بار هم رفتن کوبلر را برای خودشان تبدیل به پیروزی کرد و گفت که ما باعث شدیم که کوبلر زودتر از عراق برود. این البته ناشی از یک توهم است ولی وقتی که موضعگیری مجاهدین در مورد رفتن کوبلر را بخوانید به یک عقب ماندگی مفرط که نزدیک به فاجعه است، پی می برید.این عقب ماندگی  غیرمعمول ناشی از درخود بودن آنها برای مدت بیش ازسی سال است که هیچ ارتباطی با دنیای بیرون ندارند و آنها تبدیل کرده به یک عده ماشین که حرف «رهبری» برایشان حکم آیه قرآن را دارد و هرکس که حرفی مخالف آن بزند، وابسته به رژیم است و دشمن. بگذارید بخشهایی از پاسخ نامه مجاهدین به کوبلر را برایتان نقل کنم تا به عمق فاجعه پی ببرید:«کوبلر صدها بار در نامه هایش تأکید کرده است به ساکنان دستور دهید [تا با کمیساریای عالی پناهندگان همکاری کنند] ، خانم رجوی در روز ۷فروردین۹۲ در پارلمان اروپا گفت: «آنها دستور نمی‌گیرند. ما می توانیم با آنها صحبت کنیم و به آنها توصیه کنیم ولی آنها خودشان تصمیمشان را می گیرند...من بارها به کوبلر گفته‌ام در جنبش ما چیزی با دستور حل نمی‌شود. »خانم رجوی یا در غار تشریف دارند یا آنقدر کلاش و دروغگو هستند که واقعیت به این بزرگی که اعضای تشکیلات حتی جرأت آب خوردن بدون اجازه از مسئول خود را نیز ندارند، کتمان می کند. این واقعیتی است که اکنون تمامی مخاطبانی که با نام این سازمان آشنا هستند، می دانند.«کوبلر با خباثت این حقیقت را پنهان می‌کند که ما [مجاهدین خلق]  بارها خواسته ایم دولت عراق اجازه بدهد که ما به تعداد همه افراد لیبرتی تلفن دستی تهیه کنیم و خط اینترنت برای همه افراد در اختیار ما قرار دهد. اما تاکنون حتی با یک مورد هم موافقت نشده است»اینکه می گویم «فاجعه عقب ماندگی» مصداق آن همین جمله است. می بینید رجوی فکر می کند مخاطبانش یک مشت هالو هستند که نمی دانند در فرقه چه خبر است. تلفن های صحرایی که صرفا از طریق یک سیم مستقیم با همدیگر در ارتباط هستند و مربوط به جنگ جهانی دوم در روسیه است، تنها وسیله ارتباطی داخل مقرهای مجاهدین بوده است. تازه آنهم صرفا زیر نظر مسئولین بود. که مثلا از این اتاق با اتاق دیگر تماس گرفته شود. در توجیهات امنیتی گفته می شد که احتمال خط روی خط شدن وجود دارد لذا نبایستی حتی همین تلفن  های  صحرایی در معرض استفاده عموم قرار گیرد. انسانی که اندازه یک جو شرف و وجدان داشته باشد، این همه ناصادقانه با مخاطب خودبرخورد نمی کند. «حاصل مأموریت کوبلر درباره اشرف چیزی جز بی‌خانمان سازی اجباری ۳۲۰۰پناهنده فرستادن آنها به زندان .....»بایستی از سران مجاهدین پرسید مگر شما برای زندگی و خانمانسازی به عراق رفته بودید که اکنون خانمان شما را از شما گرفته اند؟ مگر اساسا عراق جای زندگی است؟ در حالی که میلیونها عراقی برای فرار از جنگ و خونریزی در کشورشان بدنبال پناهندگی از کشورهای مختلف جهان هستند، مجاهدین اصرار دارند که همچنان در عراق جنگ زده بمانند.سازمانی که نمی تواند اهداف مشخص خود را به صراحت با مردم خود و با مخاطبانش در میان بگذارد، چگونه قرار است بر آن مردم حکمروایی کند؟ سازمان مجاهدین در طول حیات خود چه کارهایی انجام داده است که از روی  شرم، حاضر نیست به آنها برگردد؟ و یا حتی در مورد آن صحبت کند؟

ـ همکاری با رژیم در ابتدای انقلاب برای کشتار سران رژیم سابق

ـ شعارهای ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی و همدستی در اشغال سفارت آمریکا در تهران

ـ همکاری با عراق در بمباران شهرهای ایران و همراهی با سربازان عراقی در کشتار سربازان در جبهه های جنگ

ـ ایدئولوژی و اصول پایه ای سازمان مبنی بر «خدشه دار نبودن مبارزه خلق با امپریالیسم به سرکردگی آمریکا»

ـ سرودهای انقلابی ضد آمریکایی «سرکوچه کمینه» و «نبرد با آمریکا»

... و حالا علت ماندن در عراق.

مجاهدین می دانند که خروج از عراق برابر است با متلاشی تشکیلات. به همین خاطر تا آنجا که امکانش را داشته باشند حاضر نیستند که  عراق خارج شوند. ولی جرأت نمی کنند این خواسته خود را بر زبان بیاورند و با دروغگویی و شارلاتانی سعی می کنند آنرا بیان نکنند. چون به محض اینکه این حقیقت را به زبان بیاورند حتی آنهایی که با پول برایشان سخنرانی می کنند این سئوال را مطرح می کنند که حفظ تشکیلات آری ولی چرا در عراق؟ اگر شما از میزان وفاداری نیروهایتان مطمئن هستید چرا حاضر نیستید  به خارج بیایید و همین تشکیلات را در خارج از عراق پایه ریزی کنید؟ برای تشکیلاتی که سلاح ندارد و در هیبت ارتش نیست، چه فرقی می کند که عراق باشد یا مثلا هر کشور دیگری؟این سئوالی است که مجاهدین نمی توانند پاسخ دهند. تشکیلاتی که با زور نشستهای تشکیلاتی و غسل هفتگی و عملیات جاری و با فشار از بالا و کنترل صد در صد سرپاست چگونه می تواند در یک محیط آزاد نشو و نما کند؟ ارتباط هر عنصر تشکیلاتی با دنیای بیرون به مثابه سم کشنده است. که این البته یک ویژگی منحصر به فرد فرقه هاست.