قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

شیری که شغال بود .

بمناسبت  ۳۰ دی سال 57 آزادی مسعود رجوی از زندان

 با شعله ور شدن نهضت مردم و فرار شاه خائن در 26 دیماه 57 به خارج از کشور دولتمردان باقی مانده از رزیم پهلوی در جهت همسویی و نشان دادن حسن نیت به مردم بپا خواسته و همچنین در جهت کاستن فشار دست به اقداماتی رفرمی نمود که از آن جمله دستگیری تعدادی از سرسپردگان دولتی مستعفی  و مسئولین ارشد ساواک و در این راستا نیز اقدام به آزاد سازی زندانیان سیاسی در شهرهای مختلف نمودن ، درتاریخ 30/10/57 نیز زندانیان زندان اوین آزاد گردیدند که در بین این زندانیان آزاد شده میتوان به نام مسعود رجوی  نیز اشاره نمود فردی که از اعضای موسوم به سازمان مجاهدین خلق ایران و چند سالی بود در زندان بسر میبرد . مسعود رجوی  از اعضای  سازمان و از کسانی بود که با دیگر اعضای مرکزی سازمان دستگیر و در پی دادگاهی نمودن  کلیه اعضای بالایی سازمان به اعدام محکوم گردید و لیکن در کمال تعجب از لیست اعدام شدگان حذف و به زندان محکوم گردید .  اما چگونه وی از اعدام رهایی یافت ، مسعود رجوی بعد از دستگیری بعلت ضعف شخصیتی  و فشار ساواک به راحتی با ساواک همکاری نموده وبعنوان خبر چین ساواک در بین زندانیان برگزیده می گردد ، در سندی که از ساواک بدست آمده مسعود در اعترافاتش ضمن دادن نشانی محل زندگی محمد حنیف نزاد کادر اصلی و رهبر عقیدتی سازمان می نویسد : (حنیف نزاد ) از افراد رده بالای ما بود که قد دراز رنگ سفید و سبز گاهی اوقات عینک استفاده می کند ، محل سکونتش در همان اطاق من و در گلشن بود ، ترک و اهل آذربایجان  .  رجوی در انتهای اعترافاتش می نویسد :( افرادی را که از ابتدا تا انتها و حتی برای یک ودو جلسه در این گروه هم شرکت کرده اند قبلا نوشته ام ) . (سند شماره یک )       و بدین گونه وی تمامی اعضا را لو داده و در خدمت ساواک در زندان در می آید و سر انجام به خاطر این خوش خدمتی از اعدام رهایی میابد و دیگر اعضای سازمان مرتبط با وی اعدام میگردند ؛ و این رهایی از اعدام نیز با نامه ارتشبد نصیری رییس وقت ساواک به دادگاه مربوطه میسر میگردد نه آن گونه که سازمان میگوید یعنی تلاش برادر وی کاظم رجوی در خارج ازکشور ، برای درک بهتر باز به سندی از ساواکاشاره می گردد که نصیری در مورد مسعود رجوی مینویسد : وی از دادگاه بعلت همکاری و ارتباط با ساواک و دادن اطلاعات توسط وی و همچنین همکاری صمیمانه بعد از تحقیقات در داخل بازداشتگاه ، استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را خواهان می باشد . که این سند خود گویایی وضعیت مسعود رجوی  در هنگام بازجویی و سپس بعنوان خبر چین ساواک در زندان می باشد        ( سند شماره دو )     لذا باز بر همین اساس و با توجه اسناد در مورد وضعیت مسعود رجوی بعضی از مورخان انقلاب اسلامی بر این اعتقاد می باشند که ساواک و موساد درآن زمان بعلت ارتباط تنگاتنگی که با هم داشته اند و همچنین بعلت ارتباط سازمان مجاهدین با سازمان آزادیبخش فلسطین در یک طرح ریزی دقیق می خواستند از مسعود رجوی با توجه به موقعیت درون سازمانی وی  و چند نفر دیگر که با ساواک همکاری می نمودند کمال استفاده را نموده و از آنان بعنوان نفوذی استفاده و در تشکیلات ساف رخنه نمایند که این موضوع با توجه به رخدادهای قابل پیش بینی نشده انقلاب و فرو پاشی رزیم پهلوی انجام نگرفت و لذا قیام مردم این طرح را ابتر نمود . آری در 30 دیماه مسعود رجوی از زندان خلاصی یافت زندایی که خود با زندانبانان دوست وزندان بان دیگر زندانیان بود ،حال با نگاهی به خانواده وی معلوم می گردد این خانواده نه فقط مبارز نبوده اند بلکه  در خدمت رزیم پهلوی و سرسپرده آن نظام بوده اند ، کاظم رجوی برادر بزرگتر وی از کارگزاران رژیم در خارج از کشور و هیچگونه سنخیتی با مبارزه نداشته و به نقل از دکتر شریعتی به پدرش استاد محمد تقی شریعتی و چند نفر دیگر گفته بود : کاظم رجوی ( برادر بزرگتر مسعود و همان کسی که ادعا دارا وی را از اعدام نجات داده ) ساواکی است و این گفته با اسناد موجود از ساواک مطابقت دارد زیرا در اسناد ساواک آمده :  کاظم رجوی فرزند ارشد خانواده از فروردین سال 1349  با نام مستعار میرزا منبع ساواک بوده است . با وجود این اسناد آیا براستی مسعود رجوی همانند سلفای قبل خود عمل نموده ، آیا وی در همان ابتدا اهل مبارزه و مجاهد بوده است و یا فردی خائن و بریده و فرو مایه که با تلنگری زبان گشوده   و با پیروزی انقلاب برسر سفره آن نشسته و خود را صاحب خانه می داند  بدین گونه می باشد که بعد از پیروزی مردم برای سهم خواهی بیشتر با تنی چند از دیگر اعضای سازمان شروع به یار گیری از جوانان و نوجوانان و ایجا د تشکیلات  و جمع آوری سلاح و مهمات ازپادگان ها برای آتش افروزی در آینده نمود . آری وی از همان ابتدای آزادی از زندان با توجه به شخصیت مالیخواییش و کسب مقام و جاه طلبیش آرزو ها در سر پرورانده که در راه رسیدن به این امیال پست خود از هیچ راهی دریغ ننموده از به شهادت رساندن مردم کوچه وبازار تا به مسلخ کشیدن بزرگان انقلاب همانند بهشتی و رجایی و باهنر و مدنی و این رذالت را تا بدانجا ادامه داد که خود شد نوچه صدام و سازمانش ستون پنجم ارتش صدام و حال نیز با کرشمه ناز ضمن بازگشت از مواضع اولیه سازمان در مبارزه با امپریالیسم خواهان حمایت امریکا از وی و دادن جا و مکانی برای دیگر اسیران فرقه وی می باشد . و براستی مسعود رجوی و فرقه وی درس عبرتی است برای اهل تفکر .                                             

 

رجوی در نشست ها عربده کشی می کرد


هر زمانی همسران رجوی ( شورای رهبری زنان در فرقه ) گزارش وضع خراب تشکیلاتی اعضاء را به رجوی می دادند رجوی با یک سناریو از قبل تنظیم شده نشست عمومی را ابلاغ می کرد طبق معمول یک سری از سران را قبل از نشست توجیح می کردند و در نشست می شدند آتش بیار معرکه با ورود رجوی به سالن نشست سران توجیح شده پشت میکروفن صف می بستند یک سری از آنها پشت میکروفن آب قوره می گرفتند و می خواستند وانمود کنند که رجوی هیچ کار نکرده ای ندارد و انتقادی به آن وارد نیست البته این ترفند همیشگی رجوی ست اول نشست توسط سران توجیح شده شروع می شود در واقع می گفتند اول نشست را سران گرم کنند آنهم وقتشان محدود بود چون سوژه نشست سران نبودند سوژه ما بودیم که بایستی تمام خرابکاریها روی سرمان خراب می شد وقتی نوبت رجوی می شد چوب اشاره بدست می گرفت و یک سیگار روشن می کرد و روی سن قدم می زد و شروع می کرد به عربده کشی در فرقه می گفتند تیغ کشی در عالم واقع مثل لاتهای خیابانی جز عربده کشی چیز دیگری نبود بعد از اتمام نشست های رجوی  حصرت بدل مانده بودیم که یک بار ما راحت از نشست رجوی بیرون بیاییم . عربده های خیلی ناجوری بر سر ما می کشید در واقع در نشست ها شمشیر را از رو بر علیه ما می بست کارش را با عربده کشی پیش می برد و در مقابل سران خودش را هم توجیح کرده بود در نشست های مقر سرانش شیوه رجوی را پیش می بردند بذر عربده کشی خود شخص رجوی در فرقه کاشت بعد ها آن را شیک کردند نام آن را گذاشتند تیغ کشی . رجوی عربده کشی را به زنهای شورای رهبری آموزش داده بود مواقعی که در مقر زنهای شورای رهبری نشست را برگزار می کردند فقط داد می زدند و چپ و راست پاچه ما را می گرفتند .