قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

آنتوان گسلر: مسعود رجوی معتاد به سکس است .

http://s1.picofile.com/file/7565743224/gessler_antoine.jpg

 نویسنده از قول خانم سلطانی می گوید: «تحت نظارت مریم رجوی ما به دو گروه تقسیم شدیم. دستور این بود که کاملا لخت شویم و برقصیم. ما باید موفق می شدیم این کار را انجام بدهیم در حالی که فرهنگ ما همیشه ما را به حیا عادت داده بود. زنانی که موفق به انجام این آزمایش نمی شدند مثل این بود که بین آنها و مسعود مانعی وجود دارد که باید از آن عبور می کردند… هر یک از ما می بایست دوش می گرفتیم و غسل می کردیم. همه از خودمان می پرسیدیم قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ به ما گفته بودند که این یک ازدواج نمادین با مسعود است … این یک مسئله بسیار محرمانه بود که هیچ یک از مردان گروه نمی بایست از آن با خبر می شدند. هیچ کس نباید حرفی می زد! مسعود همه نمادها را به نفع خودش منحرف می کرد …»در جای دیگری از قول خانم سلطانی می نویسد: «روی یک کاغذ نوشته بودم که مایل هستم با مسعود تماس مستقیم داشته باشم. آن موقع فکر می کردم کار من یک آزمایش بدون نتیجه خواهد بود. یکی از دوستانم به من گفته بود که رابطه ای با مسعود داشته و او یک مرد کاملا عادی است. دوست من که انتظار داشته با یک مرد خداگونه روبرو شود، حسابی سرخورده شده بود. یک سال پس از این اتفاقات، مریم رجوی به من خبر داد که مسعود مرا احضار نموده است. مریم اتاق خواب را به من نشان داد. همه چیز آماده بود. او به من گفت چه می خواهی؟ می توانی دوش بگیری، مطالعه کنی یا تلویزیون ببینی! من خیلی تعجب کردم وقتی دیدم درب را طوری ساخته اند که فقط به بیرون باز شود. یک تخت دو نفره همراه با تجملات زیادی در داخل اتاق قرار گرفته بود. اتاقی رویایی مانند فیلم های سینمایی، اتاقی شاهانه… من خیلی منتظر ماندم. تقریبا نزدیک نیمه شب مسعود آمد. عصبانی بود. مرا نشاند و از من خواست تا از تناقضات ام بگویم. اما من حرف هایم را فرو خوردم. او از من پرسید: آیا چیزی برای گفتن داری؟ من به مسعود جواب دادم که فقط می خواستم با او باشم.» «خانم سلطانی این گونه ادامه می دهد که "مسعود رو به من کرد و گفت: راست نمی گویی. تو به من باور نداری! یکی از معیارهای عاشقی این است که وقتی یکدیگر را می بینیم چیزهای زیادی برای به هم گفتن داشته باشیم. اما تو هیچ چیزی برای گفتن نداری… مسعود از من پرسید آیا شوهرت را دوست داری؟ وقتی که به او گفتم : بله، مسعود گفت: بین من و شوهرت چه کسی را انتخاب می کنی؟ من به دروغ گفتم: مسعود را! او به من گفت برایش بیگانه هستم و باید خودم را پاک نموده و لخت برگردم. بعد به من توضیح داد که باید با او ازدواج مذهبی کنم… من و مسعود رجوی از نیمه شب تا پنج صبح با هم بودیم. من باید تا آخر این راه را می رفتم و فهمیدم که این مسئله یک آزمایش ایدئولوژیک نیست."»«این عضو سابق مجاهدین می گوید: "من تحت فشار بودم و از اینکه در حریم خصوصی او باشم اذیت می شدم. این سخت ترین دوران زندگی من بود. دیگر قادر به حرف زدن با بقیه نبودم. خیلی می ترسیدم و وضعیت من بسیار خطرناک شده بود. دیگر نمی دانستم چطور زندگی کنم؟ دو بار اقدام به خودکشی کردم. یک بار رگ دست چپ ام را بریدم. بار دوم قرص مصرف کردم.»خانم سلطانی در سخنان خود بیان می دارد که «بعدها شنیدم که زنان زیادی در داخل سازمان مجاهدین این مسیر را طی نموده اند. "مریم رجوی" می داند که مسعود معتاد به سکس است و باید این موضوع را بپذیرد و با آن کنار بیاید…»

 

 

ابریشم چی گنده لات رجوی .

http://s1.picofile.com/file/7565725264/20824960f755.jpg

ابریشم چی همیشه در دربار رجوی نقشه یک گنده لات را بازی کرده است. کسانی که در درون تشکیلات بوده اند خوب معنی این حرف را می فهمند. هرجا که لازم بوده با کلمات رکیک و چاله میدانی وارد شده و دهان مخالفان را بسته و برای خوش آمد رجوی داستانسرایی کرده است. در جریان نشستهای طعمه در قرارگاه باقرزاده، یکی از اعضای ناراضی که خام خیالانه سعی می کرد با رجوی بحث کند، استنادی کرد به سخنرانی مهدی ابریشم چی در پاریس که سال 64 بعد از جدائی اش از مریم قجر انجام داده بود. حرفی که ابریشم چی زده بود مال آن موقع بود و  تشکیلات رجوی پس از آن بارها رنگ عوض کرده  بودند. ابریشم چی برای اینکه رجوی خوشش بیاید و رجوی را از بحث با این فرد ناراضی کمک کند رفت پشت بلندگو و گفت  «من در آن زمان احمق بودم و هیچی حالی ام نبود اصلا آن حرفی زدم  گـ .... خوردم»همین آقا، به قول آقای قربانزاده، در نشست محاکمه که برای ایشان سال 80 گذاشته بودند، فحش ناموسی به مادر ایشان داده است. این در حالی است که مادر آقای قربانزاده دو پسر دیگرش را نیز مجاهدین به کشتن داده بودند.این گنده لات یکی از مسئولیتهایش در نشستهای رجوی، جلوگیری از رفتن افراد به بیرون از نشست بود معمولا توی محوطه و انتهای سالن می چرخید و کسانی که می خواستند بیرون بروند و یا گوشه ای با هم حرف می زدند را با کلمات تند و تیز وادار می کرد که به نشست رجوی برگردند. خلاصه در یک کلام  حرفهایی که خود رجوی در ملاء عام نمی توانست به صراحت به زبان بیاورد از زبان او بیان میکرد. چون بسیار آدم بی چاک و دهنی است و می تواند میمون وار هر حرفی را بزند. الان که دیگر رجوی  خود جرأت سر در آوردن از سوراخ موشش را ندارد نقش این پادو بیشتر شده است.  پس از خروج از لیست تروریستی نیز این گنده لات به صحنه آورده می شود تا با ادا و اطوار و دلقک بازی و حرکات میمونوار در تلویزیون برنامه اجرا کند.  او در یک برنامه نمایشی تحت عنوان ارتباط مستقیم که از تلویزیون  مجاهدین  پخش می شود اخیرا ظاهر شد و یک سری چرت و پرت گاه به زبان فارسی گاهی به زبان ترکی و گاهی هم شکسته و بسته به زبان انگلیسی بیان می کرد. همه آنهایی که داخل سازمان بوده اند می دانند که نفراتی که به این برنامه  زنگ می زنند چه کسانی هستند؟ آنها همه جیرهخورها و نونخورهای سازمان هستند که به آنها پول و خرجی زندگیشان داده میشود تا حول و حوش آنها بچرخند و بچرند. و از طرف «خواهر مسئول» به آنها فرمان داده شود تا مثلا به برنامه ارتباط مستقیم زنگ بزنند و « از سازمان دفاع کنند»خیلی از آنها حتی به خود زحمت نمی دهند که فرهنگ حرف زدنشان را نیز عوض کنند و با همان فرهنگ عقب افتاده مناسبات سازمان زنگ می زنند و حاضر نیستند عادی سازی کنند من بخوبی به یاد دارم که در مناسبات که ما را مجبور می کردند تا آخر شب بنشینیم و برنامه ارتباط مستقیم را نگاه کنیم وقتی این جور افراد زنگ میز دند همه نیشخند می زدند و زیر لب چیزهایی می گفتند.البته ناگفته نماند که این آقای گنده لات همان کسی است که زن قانونی خود را دو دستی تقدیم رجوی کرد. و همین مریم  که اکنون خود را به نام مریم رجوی می نامد قبلا همسر قانونی ابریشم چی بود از آنجایی که مسعود عاشق مریم شد، آنها از هم جدا شدند و به عقد مسعود در آمد. تا قبل از آن مریم قجر هیچ سابقه سیاسی و تشکیلاتی و کار ایدئولوژیک نداشت، صرفا جهت اینکه رجوی از او خوشش می آمد او را سطح بالای تشکیلاتی  رساند.