ترس
مسعود رجوی البته ازآن هم هست که می داند اگر گیر بیفتد باید
بیاید پشت تلویزیون جمهوری اسلامی و به کرده و نکرده اش
اعتراف کند، مقاومت و شجاعت و قهرمانی هم که در قاموس او معنایی ندارد.
مسعود رجوی می ترسد، هم از جانش هم از کارنامه سیاهش!این را هم رفتار خودش، هم مواضع مجاهدین
نشان می دهد، این امتیاز بزرگی برای نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران است که مدعی سرنگونی این چنین فرار می کند و از ترس جانش مخفی میشود.ترس مسعود رجوی البته ازآن هم هست که می
داند اگر گیر بیفتد باید بیاید پشت تلویزیون جمهوری اسلامی و به کرده و نکرده اش اعتراف کند، مقاومت و
شجاعت و قهرمانی
هم که در قاموس او معنایی ندارد.مورد
انتقاد است، هم از ناحیه موافقین جمهوری اسلامی و هم از سوی مخالفین جمهوری اسلامی . پاسخ نمی دهد چون حرفی
برای گفتن ندارد و می داند به محض آن که کوچکترین واکنشی نشان دهد باید برای ازل تا ابد اقداماتش پاسخگو باشد.جداشدگان مجرم می دانندش، بر اساس عملکرد خیانت بارش و هزاران اسناد که تعمد وی را در خشونت و تروریسم اثبات می
کند و دسیسه چینی هایش برای قربانی کردن افراد این گروه.کار
از بی آبرویی و بی اعتباریاش گذشته است، اکنون هر کس در داخل و خارج از کشور سیاهه بلند و بالایی از خیانتها
و اشتباهات و ندانم کاریهای او را در دست دارد، این نیز در یک چشم انداز بلند، امتیازی مهمی برای جمهوری اسلامی است.مسائل مربوط به مجاهدین به سبب رهبری رجوی، اکنون به سطح جمع و جور
کردن آنها از عراق و
تیمار کردن مریضها و پناه دادن به زنان و مردان پیری است که
از امراض گوناگون رنج میبرند و فقط از آنان خاطره
جنایاتی که روزگاری انجام داده اند باقی مانده است، اگرچه رجوی از اینگونه مورد توجه واقع
شدن هم لذت می برد، این
هم برای جمهوری اسلامی یک دست آورد است که حال و روز
آنچه قدرتمندترین گروه مخالف ایران نام گرفته است، چنین
باشد.کشورهای دنیا حاضر
نیستند به اعضای مجاهدین پناهندگی بدهند، این پیام صریح و
روشن دارد، هیچکس اعتباری برای آنها قائل نیست، سابقه
خشونت طلبی که سیاستهای
رجوی باعث آن شد، چنان بر سر آنها سایه انداخته است که هیچ دولتی حاضر به ریسک پذیرش آنان نیست. علاوه بر
این تبعات سیاسی و حقوقی پذیرش آنان، آنقدر هست که هیچ کشوری نتواند در برابر این امر توجیهی داشته
باشد.
رجوی از آنان که وفادارترین افراد به وی شناخته می شوند و
در کمپ لیبرتی ساکن
هستند، بیشترین تهدید را احساس می کند و فقط هر از گاهی به ارسال پیامهای صوتی انتقاد آمیز به آنان بسنده
میکند و از بودن میان آنان به شدت پرهیز دارد.این
روزگار سیاه کسی است که در آرزوی آفریدن روزگار سیاه برای مردم ایران بود.