قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

چرا جداشدن از فرقه سخت است؟

گاهی از اعضای سابق فرقه ها سؤال می کنند که چرا شما به محض مسئله دار شدن از فرقه خراج نشدید؟ باید گفت: عوامل متعددی در قفل شدن و نگاه داشتن یک عضو فرقه در اسارت دخیل هستند. نوع برخورد فرقه ها با اعضاءِ و گروه متفاوت است، در اغلب موارد، ظاهراً هیچ قید و بند فیزیکی در کار نیست. ولی در فرقه رجوی کسانی را که خواهان جدایی هستند، تنبیه، زندانی و شکنجه می کنند. معمولاً بندهای روانی و ذهنی به مراتب مشکل تر ازغل و زنجیر و زندانی است که برای افراد ناراضی و مخالف تدارک می بینند.

وقتی که یک فرد با نفوذ روانی که توسط فرقه ای القاءِ می گردد جذب شود، پنج مورد زیر را تجربه می نماید:
1. فریب دادن: که در طول مرحله ی جذب و مدت عضویت ادامه دارد.
2. تضعیف جسمی: به دلیل متوالی، تعهد کاری، فشار روانی و محدودیت و محرومیت های داخلی اکثر اعضای فرقه رجوی لاغر، حنیف، با چهره های زرد و استخوانی دیده می شوند که آثار یأس و نومیدی و افسردگی آنها نمایان است.
3. ایجاد وابستگی: ارتباط فرد با دنیای خارج قطع و به او القاءِ می کنند که فقط با وصل شدن به رهبری می توانی پایدار باشید. به غیر از رهبر فکن نکن، گذشته وعلایق، خانواده و دوستان را همه فراموش کن. تمام پل های پشت سر را خراب می کنند تا فرد فقط به رهبری فکر کند و بطور مطلق به او وابسته شود.
4. وحشت آفرینی: با مجاب سازی و بازسازی فکری و القاءِ وابستگی فرد به رهبری روح و روان او را دجار ترس و دلهره می کنند، به او می گویند شما در خارج از تشکیلات نمی توانید به زندگی اتان ادامه دهید. فقط ادامه حیات در داخل فرقه و زیر سایه مسعود رجوی امکان پذیر است.
5. حساسیت زدایی: هرآنچه که فرد در گذشته به آنها حساس بوده و در برابرشان واکنش و عکس العمل نشان داده از ذهن او پاک می شود، مثلاً همدردی دیگران، غم از دست دادن و جدایی از دوستان فکر کردن به مسائل اقتصادی، عاطفی، حتی مرگ دیگران.

فکر کردن به خانواده و ارتباط با آنها افراد به مرحله ای می رسند که از گذشته، رسم و رسوم، فرهنگ گذشته دست می کشند و از جهان خارج از فرقه جدا و فقط به حصار اطراف خود و فرقه فکر می کنند.

پس وقتی که زمان و مکان و گذشته و فرهنگ و خانواده را از افراد می گیرند و با فریب و تبلیغات او را در گوشه ای منزوی و قفل می کنند، مسلم است که جداشدن از فرقه برایش سخت و غیر ممکن است. بازسازی فکری به افراد مجال اندیشیدن و انتخاب آزاد و جداشدن از فرقه را نمی دهد.

در فرقه رجوی ساکنان زندان اشرف درعراق و زندان مریم در اوورسوراواز نیز تحت بمباران تبلیغاتی شدید فرقه ای و اعمال آخرین تکنیک های روانشناختی برای قفل شدن و اطاعت کورکورانه از رهبری فرقه قرار دارند که جداشدن آنها ساده نیست.

سرکردگان فرقه تروریستی مجاهدین !

  مسعود رجوی؟!

کسانی که جدیدالورود هستند و به سازمان مجاهدین می پیوندند، در طول مدتی که در پذیرش سازمان هستند، بیشترین موضوعاتی که برای آموزش به آنها ارائه می شود، بحث های ایدئولوژیک است و این بحث های ایدئولوژیک چیزی نیست جز مدح و ستایش مسعود رجوی و در یک کلام تمامی بحث های ایدئولوژیک تشکیلاتی و حتی بحث های تاریخچه و... نهایتاً به" ویژه سازی" مسعود ختم می شود و اینکه در تمام این سرفصل ها و فراز و نشیب های سازمان از بدو تأسیس تا به امروز فقط یک نفر بوده است و نام یک نفر می درخشد و آنهم مسعود است.
آنقدر روی این موضوع کار می شود که شاید غالب افرادی که به سازمان می پیوندند در بدو ورود به مسعود بعنوان یک چهره کاریزماتیک و ویژه و شاید قابل تقدس و معصوم نگاه کنند.
در این راستا هیچگاه انحرافات و اشتباهات سازمان و شکست ها به پای مسعود گذاشته نمی شود، بلکه همه اشتباهات و کجروی ها و شکست ها ناشی از کم کاری وعدم توانایی عناصر تشکیلاتی و پیروی نکردن تمام و کمال از دستورات و فرامین صادر شده از طرف مسعود ناشی می شود.
بدین ترتیب افراد زیادی مسعود را عاری از اشتباه و معصوم می پندارند، تجربه شخصی خودم در این رابطه چیزی شبیه به این بود و سالهای سال در تشکیلات سازمان گمان می کردم که مسعود آن رهبر آرمانی و ناجی بشریت است وعاری از گناه و اشتباه، تا زمانی که برای اولین بار این احساس در من فرو ریخت آنهم روزی بود که برای اولین بار مسعود را در یک مراسم در قرارگاه اشرف از نزدیک دیدم، زمانی که از جلو ما رد می شد، حالت لباس پوشیدن و حرکات و ژست او در هنگام عبور، هرچه را که از اوهام و خیالات از این شخص داشتم در ذهن من فرو ریخت و آن روز من یاد فیلم پدرخوانده افتادم، یعنی مسعود رجوی همان ژست و قیافه ای را به خود گرفته بود که پدرخوانده یک باند مافیایی و خطرناک در ایتالیا داشت و بدین ترتیب برای اولین بار شخصیت کاریزمای مسعود در ذهنم فرو ریخت و متوجه شدم نه تنها آن رهبر آرمانی نیست، بلکه فردی بسیار خطرناک و بی رحم می باشد که برای رسیدن به قدرت همه را نابود می کند.

عضو انجمن جهانی مطالعات بین الملل دانشگاه استانفورد با اشاره به عدم کارایی دائم و با ثبات مجاهدین برای غرب، ابراز داشت: مجاهدین به جز ابزار تروریسم دائمی، هیچ کارایی دیگری برای غرب ندارند.

ثریا سپه پور عضو انجمن جهانی مطالعات بین الملل (WAIS) و کارشناس ارشد دیپلماسی عمومی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)، گفت: سازمان مجاهدین خلق کاربرد مشخصی برای آمریکا و اسرائیل دارد و من شک ندارم که این کاربرد، فراتر از یک ابزار دائمی تروریسم نیست.

وی تصریح کرد: آمریکا و رئیس آن یعنی اسرائیل، خواهان ثبات در کشورها نیستند چرا که یک کشورِ با ثبات می تواند در مقابل دشمنان خارجی متحد شود.

وی همچنین با اشاره به جنایات این گروه تروریستی در عراق و ایران تاکید کرد: مجاهدین خلق ثابت کرده اند که در هر کشوری که باشند قاتلانی بی رحم هستند

1000 تن از اعضای مجاهدین خواهان بازگشت به ایران هستند !

فرماندار شهرستان الخالص در استان دیالی عراق با اشاره به انتقال 1600 تن از اعضای گروه تروریستی مجاهدین از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی (کمپ موقت ترانزیت) گفت که بیش از 1000 تن از اعضای این گروه خواهان بازگشت به ای   هستند. عدی الخدران در گفت‌وگو با خبرگزاری سومریه‌نیوز با اشاره به آغاز مرحله انتقال اعضای این گروه از تاریخ 17 فوریه سال جاری تا ادامه آن تا به امروز بیان کرد که کمیته نظارت بر تخلیه پادگان اشرف، مرحله انتقال 1600 تن از اعضای گروه تروریستی مجاهدین را به پایان رسانده است. او ادامه داد که تعداد 40 تن از اعضای این گروه به دلیل داشتن تابعیت کشورهای اروپایی به اروپا منتقل خواهند شد که البته بیش از 1000 تن از آن‌ها نیز مایلند نزد خانواده‌های خود در ایران بازگردند که کمیته نظارت بر تخلیه پادگان اشرف در راستای پاسخگویی به این خواسته‌ی آن‌ها به دنبال یافتن راه‌کارهای مناسب است. الخدران هم‌چنین به ناکام ماندن چهار بار تلاش این گروه برای قاچاق اسناد از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی از سوی نیروهای امنیتی عراق اشاره کرد و گفت: این اسناد حقایقی را از تاریخ سیاه این گروه نشان می‌دهد.