رفتار ستیزه جویانه و تروریستی رجوی و دار و دسته
اش زائیده اندیشه تمامیت خواهانه، ایدئولوژی دگم و تام گرای معطوف به قدرت محض است. طرح مبانی انگیزه
های اصولی انتقاد از پدیده تروریسم و واکاوی نقادانه عملکرد و خط مشی تشکیلاتی
فرقه مجاهدین بر پایه آموزه های عقلانیت مدرن، گویای افول و زوال تابوها و
دگم های ذهنی و ایدئولوژیک دارو دسته رجوی است.
انحطاط ایدئولوژیک، بی آیندگی
سیاسی و از هم گسیختگی تشکیلاتی گروه های تروریستی و خشنی چون فرقه رجوی در سالهای
اخیر بیانگر طرد و انکار روش های خشونت طلبانه از سوی جوامع انسانی و ملل
توسعه یافته و جایگزینی نوعی فلسفه انتقادی بر بنیان دیالکتیک به مفهوم
تأثیرپذیری متقابل در پدیده های انسانی- اجتماعی بر تفکر و ذهنیت انسان
مدرن را به اثبات رسانده است.
در بررسی تطبیقی مناسبات و
روابط درون تشکیلاتی گروه های تروریستی در اقصی نقاط جهان، علیرغم تمایزات سطحی و شکلی
مابین سازمان های تروریستی به یقین می توان گفت که به لحاظ ماهوی " مسخ
هویت" افراد تشکیلاتی یک اصل و اجبار شناخته شده، مشهود و مشخص است.
در چنین شرایطی سازمان های
تروریستی چون مجاهدین و القاعده با مخدوش نمودن و تسلیم اراده فعال آدمی (عنصر تشکیلات)،
مقام و منزلت حقیقی انسان ها مورد بی احترامی و اهانت واقع می شود و انسانیت
مفهوم واقعی خود را از دست می دهد، این است فاجعه بزرگ روزگار ما که
براستی اندیشمندان و متفکران عصر تحولات دموکراتیک از آن رنج می برند. زمینه
سازی ذهنی و روانی برای اطاعت کورکورانه و اقدام به عملیات انتحاری یا
خودسوزی افراد تشکیلات رجوی که براساس القائات سیستماتیک رهبری و سران
فرقه مجاهدین انجام می پذیرد حاکی از این حقیقت تلخ است که شیوه بهره گیری از
انسان ها در مناسبات درون گروهی مجاهدین به زیان آزادی، هویت انسانی و
استقلال فردی عناصر تشکیلاتی است.
در آنالیز و واکاوی ایدئولوژی
دگم، مناسبات فاشیستی و خط مشی تروریستی فرقه مجاهدین صرفاً نباید بر نابودی ارزش های
انسانی و دموکراتیک مویه گری کرد و لب به انتقاد و ناخشنودی گشود بی آنکه راه
حل عملی ارائه داد، بلکه اصولی ترین و منطقی ترین شیوه و رفتار در مواجهه
با فرقه مجاهدین و در نقد و بررسی آن بایستی از شیوه تفکر و برداشت انضمامی مبتنی
بر اندیشه باز، پویا، نظریه انتقادی و از ارائه راه های عملی، آنسوی خیال
پردازی و اندیشه مجرد و انتزاعی سود جست.
شیوه معقول و منطقی در رهایی
افراد و کادرها از سیطره ی اندیشه دگم و مناسبات غیر دموکراتیک در تشکیلات مجاهدین،
نقد آگاهانه وعالمانه اندیشه معطوف به ترور و خونریزی، نفی رهبری
کاریزماتیک و به چالش کشیدن آن براساس گفتمان مدرن و نیز اثبات بی منطقی
"اسطوره سازی کاذب" در ذهن و روان افراد تشکیلاتی است.
زمینه سازی ذهنی و عینی برای
خردورزی و رهایی افراد از محدودیت ها و حصارهای تنگ و بسته تشکیلات رجوی سودای به
وجود آوردن مناسبات و روابطی است که آزادی فردی، خرد ورزی و انتخاب آگاهانه
تحت هیچ شرایط غیردموکراتیک، توجیه غیرانسانی و روش های غیراخلاقی توسط
نیروهای سرکوبنده و بازدارنده ی درون تشکیلاتی فرقه رجوی نابود و متلاشی
نگردد. به بیان دیگر براساس مولفه های اندیشه سیاسی عصر روشنگری و نظریه های
منتقد در رابطه با مناسبات آمرانه، اندیشه توتالیتر و روش های فاشیستی، انسان
موجودی تک ساحتی تلقی نشود و منحصراً ضوابط و ارزش های تشکیلاتی زمام مقدرات
او را به دست نگیرند.
طریقه و سیره عملی در مبارزه
با شیوه های اعمالی و بازدارنده فرقه تروریستی رجوی، آگاهی " افراد تشکیلاتی"
از چگونگی وضع و موقعیت خود در جهان است. نیل به این آگاهی در کادرهای تشکیلات رجوی
به خصوص در افراد مستقر در قرارگاه اشرف، نیروی طرد کننده و منفی پدید می آورد که
مبدا تفکر و یا نظریه و افکار انتقادی افراد خواهان جدایی از فرقه
مجاهدین است. بی شک کمک به ایجاد شرایط ذهنی و عینی استمرار اندیشه انتقادی در
ذهن و روان افراد تشکیلاتی مستقر در قرارگاه اشرف، انگیزه کشاکشی بین
عناصر تشکیلات با رهبری و سران فاشیست آن خواهد شد که براثر آن سرانجام تحولی
راستین در کیفیت ذهن و روان افراد تحت سلطه فرقه مجاهدین به وقوع خواهد
پیوست. این تحول راستین، افراد مستقر در قرارگاه اشرف را به آرامش خاطر
و آزادی حقیقی رهنمون خواهد ساخت.
و حال با انتقال این اعضاءِ
به کمپ ترانزیتی لیبرتی فرصت مناسبی است که آنها را از قید و بندهای تشکیلاتی و
ایدئولوژیک رجوی جدا کرد و فرصت آزاد اندیشیدن و آزادانه تصمیم گرفتن را به آنها
داد که قطعاً آزاد اندیشی نتیجه ای جز خروج جسورانه از تشکیلات را در پی
نخواهد داشت.