قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

انگلستان به مریم رجوی اجازه ورود نداد .

 به دنبال درخواست‌های مکرر مریم رجوی برای حضور و سخنرانی در پارلمان انگلستان، مقامات این کشور از ورود این عنصر تروریست به کشورشان جلوگیری کردند.

به گزارش خبرگزاری فارس، به دنبال درخواست‌های مکرر مریم رجوی برای حضور و سخنرانی در پارلمان انگلستان، تعداد انگشت شماری از نمایندگان پارلمان این کشور از همسر سرکرده مجاهدین خواستند تا به این کشور سفری داشته باشد، اما مقامات این کشور از ورود این عنصر تروریست به کشورشان جلوگیری کردند.

نمایندگان مذکور که در زمره مواجب بگیران و حامیان این فرقه هستند، در حال حاضر از تصمیم مقامات انگلیسی ناخشنود و آشفته شده‌اند.

از سوی دیگر و به دنبال عدم اجازه ورود به همسر سرکرده مجاهدین، برخی مهره‌های انگلیسی مجاهدین با محکومیت این اقدام، جنجال سازی جدیدی را آغاز کرده و به دنبال شکایت از مقامات انگلیسی به سیستم قضایی این کشور هستند.

مریم رجوی درسال 1997 از انگلستان اخراج شد و دلیل اخراج وی حضور در کادر مرکزی مجاهدین بود، زیرا که گروه تا چندی پیش در لیست گروه‌های تروریستی انگلستان قرار داشت.

ادامه مصاحبه با آقای پرویز درخشان

 قسمت چهارم

موقعیت اردوگاه باقرزاده را تشریح نمایید.

 

ـ قرارگاه باقرزاده از پادگان‌های اهدایی صدام به سازمان بود. این پادگان برای امنیت بیشتر جان مسعود رجوی به سازمان داده شده بود تا نشست‌های چند هزار نفره خود را در آنجا برگزار کند و از ترددهای خطرناک مسعود به سمت قرارگاه اشرف که در شمال شرق بغداد و در نزدیکی مرز ایران قرار داشت جلوگیری به عمل آید. قرارگاه باقرزاده در غرب بغداد بود و کیلومترها از خاک ایران که مقر نیروهای ۹ بدر در آن قرار داشت فاصله داشت.

قرارگاه باقرزاده حفاظت سنگینی داشت و پیرامون آن منطقه نظامی محسوب می‌شد. حفاظت این قرارگاه شامل دو بخش بود: بخش اول حفاظت نزدیک یا «چسب رهبری» نام داشت. این افراد آموزش‌های مختلفی که شامل حرکات رزمی و تیراندازی بود را از سر گذرانده بودند. افراد این بخش در تمامی مأموریت‌ها و نشست‌ها به همراه رجوی بودند و هر کدام مسئولیت را برعهده داشتند. بخش دوم، حفاظت مقر رهبری محسوب می‌شد که شامل چهار تیم پنج نفره بود.

 

سازمان برای رسیدن به اهداف خویش آموزش‌های نظامی شامل خمپاره‌زنی و ترور افراد و... را به اعضاء آموزش می‌داد. لطفاً به چگونگی انتخاب اعضا و آموزش‌های این افراد توسط سازمان برای عملیات‌های داخل ایران توضیح دهید.

 

ـ فرماندهی مجاهدین از بین نفرات به دنبال افراد با انگیزه‌ای می‌گشت تا آنها را برای عملیات‌های تروریستی و خمپاره‌زنی به داخل ایران بفرستد. بیشتر انگیزه و کینه و عداوت شخصی در وهله‌ی اول در درون نفر برایشان مهم بود و فاکتورهای سن و سابقه تشکیلاتی و آمادگی جسمانی در رتبه‌های بعدی قرار داشت. افراد تیم‌های ترور یک بار تا زمان عزیمت به خاک ایران با مسعود رجوی ملاقات داشتند. این ملاقات‌ها جنبه‌ی مشوق و محرک داشت. مریم در این ملاقات‌ها حضور داشت. رجوی فضا را طوری می‌ساخت که حتی بعضی افراد تیم‌ها روی پای وی می‌افتادند و گریه می‌کردند.

یکی از فاکتورهای انتخاب افراد برای عملیات داخل ایران این بود که نباید از اعضای قدیمی سازمان باشند. دوم به دنبال پیدا کردن افرادی بودند که جدای از وظایف تشکیلاتی، نسبت به سوژه کینه و عداوت شخصی داشته باشند. یعنی انگیزه‌های فردی برای آنها خیلی مهم بود. فاکتور بعد این بود که این فرد تا چه اندازه نسبت به موقعیت و شرایط آشنایی دارد. اطلاعاتشان از وضعیت عملیاتی به روز است یا نه برای اینکه بتوانند بعد از انجام عملیات خودشان را نجات بدهند و دستگیر نشوند. برایشان خیلی مهم بود که کسی از موضع انگیزه‌های شخصی وارد عملیات بشود.

لازم به ذکر است که سازمان یکی از دلایلی را که برای انتخاب نکردن اعضای قدیمی داشتند به نظر این بود که نمی‌خواستند روی نیروهای کیفی خودشان ریسک کنند از چند جهت: یکی اینکه اینها را از دست ندهند و دوم اینکه در صورت دستگیر شدنشان هزینه‌ی زیادی روی دست سازمان می‌گذاشتند. هم از جهت اطلاعاتی که می‌سوخت و هم از جهت برد و اهمیتی که این افراد داشتند.

از زمانی که افراد برای عملیات‌های تروریستی داخل ایران انتخاب می‌شدند تا زمان اعزام آنها به داخل پروسه‌ی خاصی می‌گذشت. از لحظه‌ای که تیم عملیاتی انتخاب می‌شد می‌رفتند در مرحله‌ی آمادگی برای انجام عملیات. در این مرحله ارتباط تیم به‌طور کامل با سایر اعضای ارتش و مناسبات و بقیه‌ی افراد قطع و تیم به‌طور کلی منزوی می‌شد. دومین کاری که در این مرحله انجام می‌شد بحث تغییر ظاهر افراد بود. مثلاً در آن مرحله داشتن ریش یک پوشش برای عادی‌سازی بود. بعد روی آمادگی جسمانی کار می‌کردند. اول تست پزشکی می‌دادند که ببینند سلامت جسمانی دارند یا نه. بعد نحوه‌ی عملیات را بارها مرور می‌کردند. در این مرحله روی نحوه‌ی خودکشی‌ها و اقدامات انتحاری در جریان عملیات تأکید بیشتری می‌شد ـ روی شکستن قرص سیانور، استفاده از نارنجک برای خودزنی و یا استفاده از سلاح کمری کار می‌کردند.

 

پس از اینکه به مدت ۱۰ ماه آموزش نظامی را در اردیبهشت سال ۸۱ در اردوگاه اشرف به پایان رسانید شما را به قرارگاه حبیب اعزام کردند. در ارتباط با قرارگاه حبیب و آموزش‌هایی که در آنجا دیدید بفرمایید.

 

ـ بله از روز بیستم اردیبهشت به نفرات ابلاغ شد که در کدام قرارگاه افتادند. به من که بچه‌ی جنوب بودم گفته شد به قرارگاه حبیب در نزدیکی بصره منتقل شده‌ام. چون اکثر جنوبی ها‌ و خوزستانی‌ها را به واسطه‌ی اینکه بر این منطقه اشراف کامل داشتند به این قرارگاه می‌فرستادند تا در صورت لزوم برای نفوذ به داخل کشور از مرزهای جنوبی، به مشکلی بر نخورند و نسبت به منطقه توجیه باشند. نام این قرارگاه را نیز مجاهدین به یاد یکی از کشته‌شدگانشان، حبیب گذاشته بودند. قرارگاه حبیب در ۱۵ کیلومتری بصره بود. به هرحال تیم‌های حفاظتی قرارگاه‌های مختلف، که از شمال تا جنوب عراق قرار داشتند، از همان روز بیستم برای بردن نفرات جدیدشان مراجعه می‌کردند و آنها را می‌بردند. من و نوزده نفر دیگر سهمیه‌ی قرارگاه حبیب بودیم که به آنجا رفتیم. ما در آنجا دوره‌ی آموزش توپخانه سنگین ۱۳۰ میلیمتری، آموزش کلت کمری و نارنجک و... را به انجام رسانیدم.

 

در بحبوحه حمله آمریکا به عراق اعضای سازمان برای آخرین بار در تاریخ ۱۲ اسفند ۸۱ با مسعود رجوی دیدار کردند که این دیدار ۱۲ ساعت طول کشید لطفاً در این باره بفرمایید.

 

ـ پس از اینکه آمریکا آماده حمله کردن به عراق شد ازاعضای سازمان برای دیدار با مسعود رجوی دعوت به عمل آمد .بدین منظور در روز دوازده اسفند ماه ۱۳۸۱ ساعت ۳:۳۰ ظهر برای نشست با مسعود رجوی به سالن بزرگ اجتماعات قرارگاه اشرف رفتیم. همه آمده بودند و نشست شروع گردید که تقریباً ۱۲ ساعت طول کشید و تا ۳:۳۰ شب ادامه داشت. رجوی در این نشست آخرین حرف‌هایش را زد و اتمام حجت نمود در صورتی که نیروهای ایالات متحده و متحدانش با موشک یا هواپیما به قرارگاه‌های مجاهدین و مخصوصاً قرارگاه اشرف حمله نظامی بکنند ما نیز بلافاصله به سمت مرزهای ایران حمله‌ور می‌شویم. ساعت از سه بامداد گذشته بود که صحبت‌هایش را با این جملات پایان داد و دیگر هیچ‌گاه او راندیدیم. ادامه دارد .......

فرقه ها آزادی ما را می گیرند

به علت تعهد کاملی که از اعضا خواسته می شود و به دلیل سختی در خواست هایی که بر آن اعمال می گردد فرقه ها آسیب بسیار جدی به روش دمکراتیکزندگی ما می زنند . انها عمداجلوی اهداف تحصیلی و شغلی افراد را می گیرند . خانواده ها را از هم میگسلند . روابط شخصی را به درگیری می کشانند و پیرامون را مجبور به تحویلدادن پس انداز . متعلقات . و تمامی دارائیهایشان می نمایند . عواقب عضویت در بسیاری از موارد خورد کننده . دراز مدت . و بعضاغیر قابل جبران است برخی اعضای فرقه ها کارشان به بیمارستان روانی می کشد. برخی دیگربعضا سالهابعد از یک تجربه فرقه ای منزوی می شوند و هرگزجمع و جورنمی گردند . افرادی که چنین  تجارب حادی را داشته اند . خصوصا اگر با یک خورد شدن عنصرخویشتن ترکیب شود بعضا نیاز به مراقبت ویژه دارند . حتی آنهایی که ممکن است مشکلات حاد روانی را تجربه نکرده باشند اغلب دارای مشکلات قابل توجهی جهت تطابق با زندگی نرمال بعد از ترک فرقه می باشند .