قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

ادامه مصاحبه با پرویز درخشان عضو رهاشده از فرقه رجوی

 قسمت پنجم

پس از حمله آمریکا به عراق چه وضعیتی برای اعضای سازمان و قرارگاه اشرف به وجود آمد. نیروهای آمریکایی چه شرایطی را در قبال حمایت از سازمان گذاشتند.

 

ـ جنگ آمریکا با عراق آغاز گردید و ما هم مترصد فرصت برای حمله انتحاری به سمت مرزهای ایران بودیم. همه ما از سال‌ها ماندن در قرارگاه اشرف خسته شده بودیم و ترجیح می‌دادیم که کشته شویم و دیگربه اشرف برنگردیم. دیگر کسی حوصله‌ی آن محیط بسته و به شدت حفاظت شده را که از صبح تا شب می‌بایست بیگاری پس می‌دادی و تحت نظر باشی را نداشت. نیروهای آمریکا به پایگاه حمله کردند و آنجا را بمباران کردند. پس از چند روز به یکباره اعلام کردند که با نیروهای آمریکایی آتش بس امضاء کرده‌ایم و دیگر از تهدیدات بمباران و حمله‌ی هوایی خبری نیست. همه از این مسأله خوشحال شدیم. مسؤلان سازمان گفتند که باید برای شناسایی نیروهای مجاهدین بر روی تمامی تانک‌ها و نفربرها و خودروها پرچم سفید رنگ نصب کنیم تا آنها بدانند که این ادوات زرهی متعلق به مجاهدین می‌باشد و از بمباران آنها امتناع کنند.

در واقع ارتش ایالات متحده دو راه‌حل را جلوی ما گذاشت. اول اینکه تسلیم شویم و سلاح‌هایمان را تحویل دهیم. دوم جنگ با آنها را ادامه دهیم. در نتیجه ما بدون قید و شرط تسلیم شدیم و سلاح‌هایمان را تحویل دادیم.با گذشت زمان کوتاهی و در مدت یک ماه ۲۰ هزار قطعه سلاح و ۲۰ هزار تن مهمات اهدایی صدام حسین به سازمان تحویل نیروهای آمریکایی شد و حفاظت از نفرات مستقر در قرارگاه اشرف به عهده‌ی نیروهای آمریکایی گذاشته شد.

 

چه علل و عواملی باعث شد که شما در ۳۰ آذر ۸۲ از سازمان جدا و به نیروهای آمریکایی در اردوگاه تیف بپیوندید.

 

ـ پس از دستگیری صدام توسط نیروهای آمریکایی دیگر خبری از حمایت‌های او از سازمان در میان نبود. من در ۳۰ آذر ۱۳۸۲ توانستم از سازمان جدا شوم و به اردوگاه تیف که متعلق به آمریکایی‌ها بود منتقل شدم. درست نمی‌دانم که واژه‌ی تیف (Tiph) را تا به حال شنیده‌اید یا نه و اگر شنیده‌اید چقدر درباره‌ی آن می‌دانید. دولت آمریکا پس از سقوط صدام اقدام به ساختن تیف در کنار قرارگاه اشرف مقر اصلی سازمان کرد. اعضای جدا شده از مجاهدین تحت نظر ارتش آمریکا وارد تیف می‌شدند و این ورود برای اهالی تیف معنایی جز بازداشتی را نداشت. تیف یک زندان بود زندان که ساختمان نداشت. در بیابان‌های برهوت (خان قرفه) گوشه‌ای از زمین قرارگاه اشرف را با انواع سیم‌خاردار و خاکریز، جدا و محصور کرده بودند و زندانیان (اعضای جدا شده از سازمان) براساس توافقی میان مجاهدین و دولت آمریکا، باید سالیان سال در صحرایی زندانی می‌شدند.

 

چه مدت در اردوگاه تیف ساکن بودید و وضعیت شما و سایر اعضای سازمان در آنجا چگونه بود.

 

ـ مدت چهار سال در زندان تیف بودم.ما را در اردوگاه تیف اسیر جنگی تعریف کردند، اما دریغ از حق و حقوق یک اسیر جنگی، وضع بهداشتی خوبی نداشتیم یک هفته بود که آب سرویس‌های بهداشتی قطع بود و سرویس‌های صحرایی هم تخلیه نمی‌شد و قابل استفاده نبود. بسیاری از اعضاء را که اعتراض می‌کردند به زندان و سیاه‌چال می‌انداختند.اهانت کردن ،کتک زدن وحبس کردن نیروهای سازمان توسط آمریکائیها بسیار تکرار می شد.

 

در چه تاریخی از اردوگاه تیف خارج شدید و به کشور ترکیه آلمان و سوئیس رفتید.

 

ـ در زمستان سال ۸۶ توسط نیروهای آمریکایی از اردوگاه تیف آزاد شدیم و توسط قاچاقچی‌های انسان به ترکیه وارد شدم و سپس به آلمان و سوئیس رفتم. بیشتر وقتم در آلمان به تفریح ومطالعه می‌گذشت، یا به استخر و پارک می‌رفتم. اما پس از یک ماه اقامت در کشور آلمان از آنجا خسته شدم و به دلیل سرما و غربت تنهایی تصمیم گرفتم به ایران باز گردم و مابقی عمرم را در کشور خودم سپری کنم. به هر حال در ۱۶ بهمن ۱۳۸۷ چمدانم را بستم تا پس از ۸ سال دوباره به وطن بازگردم . پایان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد