قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

قربانی اشرف ( فواد بصری )

فرقه مخرب رجوی

مصاحبه با آقای پرویز درخشان نجات یافته از فرقه رجوی قسمت دوم

 قسمت دوم

ـ بنام خدا بنده هم خدمت شمابرادر بزرگ و خوانندگان گرامی سلام عرض می‌کنم.در بعدازظهر یکی از روزهای گرم تابستان سال ۱۳۷۸ وقتی در خانه مشغول پیچاندن موج رادیو بودم، به یکباره رادیو صدای مجاهد را گرفت، که مجری آن شمار تلفنی را برای تماس اعلام کرد که مربوط به کشور آلمان بود و من بلافاصله با آن شماره تماس گرفتم. گوشی را خانم جوانی جواب داد و من از او شرایط پیوستن به سازمان مجاهدین خلق را پرسیدم. او مرا تشویق کرد که از مرز عراق به شکل غیرقانونی از ایران خارج شوم و به عراق رفته و اعلام پیوستن به سازمان را بکنم. به هر حال در پاییز همان سال من به همراه دوستم به کشور ترکیه و سپس سوریه رفتیم و با شماره تلفنی که داشتیم با آنها تماس تلفنی برقرار کردیم. بلافاصله از تماس و ارتباط ما استقبال کردند و فرم‌هایی را برایمان فاکس کردند که بیشتر تعهد‌نامه بود و در بعضی از فرم‌ها اطلاعات شخصی ما را می‌خواستند. فرم‌ها را پر کرده و فاکس نمودیم. بعد از ده روز اقامت در شهر دمشق با ما تماس تلفنی گرفته شد و اطلاعات کاملی راجع به چگونگی رفتن به عراق به ما داده شد. به هر حال ما وارد شهر دوبی شدیم و آنجا توسط رابط‌های سازمان به هتل لند مارک رفتیم. تقریباً سه روزی در دوبی بودیم تا بلیط درجه یک کشتی برایمان به مقصد عراق تهیه شد. سپس وارد دفتر مرکزی سازمان در بغداد شدیم. پس از ورود به دفتر از ما خواستند تمامی پول‌ها و مدارک سفرمان و تلفن همراه را به آنها تحویل بدهم. بعد ریل سؤال و جواب آنها شروع شد و بیشتر می‌خواستند که بدانند چگونه با مجاهدین آشنا شده‌ایم و چگونه خودمان را به بغداد رسانده‌ایم. به هر حال پس از پایان سؤالات ما را به پایگاه اشرف بردند.

پس از ورود به خاک کشور عراق، شما وارد پایگاه اشرف شدید. لطفاً سیر مراحل چگونگی پذیرش و قوانین جذب در پایگاه را توضیح دهید.

ـ پس از ورود به پایگاه اشرف حدود دو هفته‌ای را در منطقه‌ای مسکونی که نامش را قرنطینه گذاشته بودند، سپری کردیم و بیشتر وقتمان به پر کردن فرم سؤالات سازمان در رابطه با پروسه گذشته و نحوه‌ی آشنایی و چگونگی آمدن به سازمان گذشت. دو هفته اقامت که در قرنطینه تمام شد من را به منطقه‌ای ویلایی بسیار زیبایی که «ورودی» نامیده می‌شد بردند. افراد واحد ضداطلاعات سازمان در این قسمت بودند و بیشتر وقت ده روزی که در آنجا بودیم به سؤال و جواب راجع به گذشته‌ی ما گذشت. لازم به ذکر می‌باشد که تعمداً این منطقه را زیبا ساخته بودند تا فرد احساس کند هر چه به جلو می‌رود با شرایط بهتر مواجه می‌شود. ده روز اقامت در قسمت ورودی، که بیشتر به سؤال و جواب گذشت تمام شد و یک روز بعدازظهر برای من لباس فرم نظامی و پوتین آوردند و از من خواستند که آنها را بپوشم و آماده‌ی انتقال به واحد پذیرش برای طی دوره‌های نظامی شوم. من به یگان ۸۲۳ منتقل شدم و کار و آموزشمان را شروع کردیم. یگان ما ۳۰ نفره بود، فرمانده یگان محمدرضا نقاشی یکی از کادرهای قدیمی سازمان بود، ۳۰ نفر به سه دسته‌ی ۱۰ نفره تقسیم شدیم که هر ۱۰ نفر یک فرمانده داشت. بیدارباش در پذیرش ۶ صبح بود که نیم ساعت وقت کار فردی و نیم ساعت وقت صرف صبحانه بود و در ساعت ۷ صبح می‌بایست برای گرفتن دستور کار روزانه صف می‌کشیدیم. در ساعت ۱۲ ظهر با پخش یک آهنگ که از طریق بلندگوهای قلعه پخش می‌شد، متوجه می‌شدیم که وقت ناهار و استراحت است و کم‌کم کلاس‌ها و کارهای تعطیل و به طرف سالن غذاخوری می‌رفتیم. بعد از استراحت ظهر، زمان ورزش بود که حدوداً دو ساعت طول می‌کشید. بعد از ورزش هم برنامه‌ی شام و عملیات جاری بود. مدت کوتاهی پس از اقامت در اشرف گذشت تا اینکه یک فرمی را برای ما آوردند و گفتند که این قوانین پایگاه اشرف است که ما باید امضاء می‌کردیم و متعهد به آن می‌شدیم.این قوانین عبارت بودند از:

۱ـ تشکیلات مجاهدین بایستی مثل گارد آهنینی باشد و مناسبات توسط رهبری پی‌ریزی و همه‌ی اعضا بایستی گوش به فرمان مطلق باشند. ضمناً تمام تصمیم‌گیری‌ها توسط رهبری مسعود رجوی صورت می‌گیرد.

۲ـ هیچ یک از مجاهدین حق داشتن ملک و اموال شخصی را ندارند و حتی ارث نیز به آنها تعلق نمی‌گیرد و همه‌ی اموال آنها متعلق به سازمان است.

۳ـ هر مجاهد خلق باید امضای خون و نفس بدهد. یعنی تمام جان و حتی فکر او متعلق به رهبری است و او از خود هیچ چیزی ندارد.

۴ـ غذا و پوشاک در مناسبات مجاهدین مجانی است، لذا در سازمان حقوق و پول نداریم.

۵ـ قرآن خواندن در مناسبات ممنوع است و کسی حق تفسیر آن را ندارد و این حق فقط مختص رهبری است.

۶ـ رادیو و تلویزیون و تلفن و اینترنت ممنوع است.

۷ـ هر کس قصد جدایی داشته باشد، می‌بایست به مدت دو سال به زندان سازمان مجاهدین برود تا اطلاعاتش بسوزد و سپس مدت هشت سال نیز به جرم ورود غیرقانونی به عراق به زندان ابوغریب می‌رود و بعد از ده سال دولت عراق وی را با ایران مبادله می‌کند.

۸ـ هیچ کس تا آخر عمرش حق ازدواج و تشکیل خانواده را ندارد.

اینها برخی از قوانین قلعه ی مخوف اشرف بود. ادامه دارد .......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد